طرانه. [ ] ( اِخ ) در ابن البیطار چ مصر ج 1 ص 159 در شرح کلمه جثجاث آمده : «و هی علی طریق الطرانة» و لکلرک در ترجمه ابن البیطار ج 1 ص 347 این نام را «طارنه » یاد کرده است. رجوع به طارنه شود.
جملاتی از کاربرد کلمه طرانه
گر وعظ شیخ در دل عاقل اثر نکرد بانک نی و طرانه تنبور می کند