طرائف

معنی کلمه طرائف در لغت نامه دهخدا

طرائف. [ طَ ءِ ] ( ع ص ، اِ ) طرایف. ج ِ طریفة. چیزهای لطیف و خوش. ( آنندراج ). || مالهای نو. ( آنندراج ) :
بپذرفت چیزی که آورده بود
طرائف بد و بدره و برده بود.فردوسی.ز چیزی که باشد طرائف بچین
ز زرینه و اسب و تیغ و نگین.فردوسی.- طرائف ِ حدیث ؛ برگزیده های آن.
طرائف.[ طَ ءِ ] ( اِخ ) بلادی است نزدیک اعلام صبح ، و آن چندکوه است متساوی و مقابل یکدیگر. ( منتهی الارب ) ( معجم البلدان چ مصر ج 6 ص 38 ). و در اشعار فرزدق ذکر آن کوهها بیامده است. ( معجم البلدان چ مصر ج 6 ص 38 ).

معنی کلمه طرائف در فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع طریفه ۱ - چیزهای لطیف و خوش و پسندیده . ۲ - مالهای نو . ۳ - میوه های نادر .
بلادیست نزدیک اعلام صبح و آن چند کوه است متساوی و مقابل یکدیگر .

معنی کلمه طرائف در دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] "الطرائف فی معرفة المذاهب"، اثر سید بن طاووس حسنی 664ق است که توسط آقای داود الهامی به فارسی ترجمه شده است.
مترجم، برای مباحث کتاب حاضر عنوان گذاری نموده و ترجمه ای سلیس و روان را در پیش گرفته است. همچنین پاورقی هایی بر کتاب افزوده که در ضمن آن به اسناد کتب و توضیحاتی پیرامون مطالب کتاب اشاره داشته است.

جملاتی از کاربرد کلمه طرائف

چون بساط خسروانست از طرائف بوستان چون درفش کاویان است از جواهر میوه دار
چو بوستان نگری هست پر بدایع روم چو گلستان نگری هست پر طرائف چین