ضدی
معنی کلمه ضدی در لغت نامه دهخدا

ضدی

معنی کلمه ضدی در لغت نامه دهخدا

ضدی. [ ض َ دا ] ( ع مص ) خشم گرفتن. ( منتهی الارب ).
ضدی. [ ض َ دا ] ( ع اِ ) خشم ، یقال : انه لذوضدی ؛ یعنی صاحب غضب است. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه ضدی در فرهنگ فارسی

ضدیت مخالفت مغایرت : ضوئ و ظلمت ضد اند چون ضدی وجود و عدم .
خشم

معنی کلمه ضدی در دانشنامه عمومی

ضدّی جماعت و شهرکی در کشور تاجیکستان است که در ناحیهٔ ورزاب ناحیه های تابع جمهوری قرار دارد. جمعیت این جماعت ۵۳۷۳ است.

جملاتی از کاربرد کلمه ضدی

بی ز ضدی ضد را نتوان نمود وان شه بی‌مثل را ضدی نبود
رنگ از دو سیه سفید بزدای ضدی ز چهار طبع بگشای
نه خطا کردم کز عدل شهنشاه رسل با همه ضدی یک رنگ شدستند ارکان
چون نمی‌پاید همی‌پاید نهان هر ضدی را تو به ضد او بدان
جذب او چون آتشی آمد درافکن خود در آب دفع هر ضدی به ضدی دفع ناری کوثری
هشیار بر رندی ضدی بود و ضدی همرنگ شو ای خواجه گر فوقم اگر پستم
لیس فی الدارین غیری یا حبیب لیس مثلی کیف ضدی این و ند