جملاتی از کاربرد کلمه ضدی
بی ز ضدی ضد را نتوان نمود وان شه بیمثل را ضدی نبود
رنگ از دو سیه سفید بزدای ضدی ز چهار طبع بگشای
نه خطا کردم کز عدل شهنشاه رسل با همه ضدی یک رنگ شدستند ارکان
چون نمیپاید همیپاید نهان هر ضدی را تو به ضد او بدان
جذب او چون آتشی آمد درافکن خود در آب دفع هر ضدی به ضدی دفع ناری کوثری
هشیار بر رندی ضدی بود و ضدی همرنگ شو ای خواجه گر فوقم اگر پستم
لیس فی الدارین غیری یا حبیب لیس مثلی کیف ضدی این و ند