صنم گر

معنی کلمه صنم گر در لغت نامه دهخدا

صنم گر. [ ص َ ن َ گ َ ] ( ص مرکب ) بتگر. ( آنندراج ).

معنی کلمه صنم گر در فرهنگ عمید

بتگر، بت ساز، بت تراش.

جملاتی از کاربرد کلمه صنم گر

بر صورت تو فتنه شدی آزری صنم گر عقل و دیده با صنم آزریستی
ای صنم گر من بمیرم ناچشیده زان لبان دادگر از تو بخواهد داد من روز حسیب
به کفر این صنم گر دین نبازم نویسندم ملایک کافر امروز
بر روی آن زیبا صنم گر چشم دوزد دشمنم از سوز غیرت بر تنم هر موی سوزن می‌شود
با چنین حسن آن صنم گر بی حجاب آید برون آفتاب از برقع و ماه از نقاب آید برون
داد من از خود بخواهد خواست روزی آن صنم گر تو داری فیض شکی من ندارم هیچ شک
قامت توست ای پسر گر سرو می خواهی چنان صورت توست ای صنم گر ماه می جویی چنین
نَعت او هستی به برهان راست چون نعت صنم گر صنم را گرد مرجان لولو لالاستی