صراطی

معنی کلمه صراطی در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی صِرَاطِی: راه روشن من( از ماده ( ص ر ط )گرفته شده ، که بمعنای بلعیدن است ، و راه روشن مثل اینکه رهرو خود را بلعیده ، و در مجرای گلوی خویش فرو برده ، که دیگر نمیتواند این سو و آن سو منحرف شود ، و نیز نمیگذارد که از شکمش بیرون شود )
معنی مُّسْتَقِیم: راست - مستقیم (کلمه ی مستقیم بمعنای هر چیزی است که بخواهد روی پای خود بایستد ، و بتواند بدون اینکه بچیزی تکیه کند بر کنترل و تعادل خود و متعلقات خود مسلط باشد ، مانند انسان ایستادهای که بر امور خود مسلط است ، در نتیجه برگشت معنای مستقیم به چیزی است ک...
ریشه کلمه:
صرط (۴۵ بار)ی (۱۰۴۴ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه صراطی

از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مروی است که فرمودند: «صورت انسانی بزرگترین حجتهای خداست بر خلق، و آن کتابی است که به ید قدرت خود آن را نوشته و هیکلی است که به مقتضای حکمت خود بنا کرده، در آن صور جمیع موجودات عالم ملک و ملکوت جمع است و نمونه ای است از جمیع علومی که در لوح محفوظ ثبت است و آن گواه و شاهد است بر اموری که از نظر حسی پنهان است و حجت است بر هر که منکر خالق منان است و انسان کامل را راهی است راست که به هر چیز می رساند و صراطی است کشیده میان بهشت و دوزخ».
در راه عشق رو که صراطی است مستقیم راهی که ره بدوست برد راه عاشق است
هم توئی آیات یزدان را صراطی مستقیم هم توئی مرآت سر تا پا نمای کردگار
طریقت بر این آسمان چون صراطی چو موی سر زلف خوبان کشمر
همه حیران و زار افتاده نزدیک بتو اندر صراطی مانده باریک
اگر به راه تو کمتر روند خلق چه باک پل صراطی و سخت است بر صراط عبور
بر صراطی چون دم شمشیر آسان بگذرد نور او گر کور مادرزاد را گردد دلیل
نیست باکت زان صراطی کز برش چون پی نهی از قدم گوئی مگر بر نوک بران خنجری
کان صراطی ست، تیز تر از تیغ هر که لرزد، خورد فسوس و دریغ
پلی نیکوست چون موی صراطی که دوزخ باید آن پل را رباطی