صدیقان

معنی کلمه صدیقان در لغت نامه دهخدا

صدیقان. [ ص ِدْ دی ] ( اِ ) ج ِ صدیق :
عالم اندر میانه جهال
مثلی گفته اند صدیقان.سعدی ( گلستان ).اگر من خدای را عز و جل چنین پرستیدمی که توسلطان را، از جمله صدیقان بودمی. ( گلستان چ فروغی جزو کلیات چ بروخیم ص 46 ).

جملاتی از کاربرد کلمه صدیقان

نعره خونبار صدیقان ازوست از جراحت های استغنا مپرس
حسنات صدیقان اشتیاقیست وا دیدار مولی. زاهدان را خدمت است بر سنّت، مریدان را معرفت است در مشاهدت، صدیقان را ثنا است در حقیقت. اینست نهایت روش سالکان، و غایت رتبت صدّیقان، و آغاز جذبه حق. مصطفی (ص) برین مقام بود که زبان ثنا بگشاد، بنعت دهشت گفت: «لا احصی ثناء علیک، انت کما اثنیت علی نفسک».
طبقه اول صدیقان بودند که هرچه داشتند فدا کردند و گفتند، «از دویست درم پنج درم دادن کار بخیلان باشد، بر ما واجب آن بود که همه بدهیم در دوستی دوست»، چنان که ابوبکر جمله مال بداد رسول گفت، «عیال را چه باز نهادی؟» گفت، «خدای و رسول خدای»، و عمر یک نیمه بیاورد، گفت، «عیال را چه گذاشتی؟» گفت، «نیمی»، رسول (ص) گفت، «بینکما کلمتیکما، تفاوت درجه شما همچون تفاوت سخن شماست.»
قوله: إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا اشارت است بتوحید اقرار، ثُمَّ اسْتَقامُوا اشارت است بتوحید معرفت. توحید اقرار عامه مؤمنان راست، توحید معرفت عارفان و صدیقان راست، توحید اقرار آنست که اللَّه را یکتا گویی، توحید معرفت آنست که اللَّه را یکتا باشی. بو یزید بسطامی وقتی بر مقام علم ایستاده بود از توحید اقرار نشان میداد مریدی گفت: ای شیخ خدای را شناسی؟ گفت: در کلّ عالم خود کسی باشد که خدای را نشناسد یا نداند. وقتی دیگر غریق بحر توحید معرفت بود حریق نار محبت بود، او را گفتند: خدای را شناسی؟ گفت: من که باشم که او را شناسم و در کلّ عالم خود کسی باشد که او را شناسد؟
وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ... الایة آن بهشت که رب العزة وعده داد نه یک بهشت است که بهشتها است، نه یک درجه است که درجه‌ها است، بعضی برتر و بعضی فروتر، از آنکه مؤمنان و دوستان نیز بر تفاوت‌اند در ایمان و معرفت، و شک نیست که مقام معرفت اولیاء برتر است از مقام معرفت عامه، مؤمنان و مقام شهیدان برتر از مقام اولیاء، و مقام صدیقان برتر از مقام شهیدان، و مقام انبیاء برتر از مقام صدّیقان، و مقام پیغامبران مرسل برتر از دیگر پیغامبران، و اولوا العزم برتر از اینان و مصطفی محمد برتر از همگان، پس نهایت درجه عامه مؤمنان، بدایت درجه اولیاست و درجه معرفت مصطفی را نهایت پیدا نیست و جز حق جل جلاله کس نهایت درجات و مقامات مصطفی نداند و در ازل درجات و مقامات ارواح ایشان هم برین مراتب بود و اندر روز میثاق همین و فردا در قیامت و در بهشت و درجات و اسرار و صحبت حق جل جلاله همین.
خون صدیقان ازین حسرت بریخت آسمان بر فرق ایشان خاک بیخت
فضیل عیاض رحمهم الله همی گوید که حق تعالی گفته است یکی از پیغمبران را که بشارت ده گناهکاران را که اگر توبه کنند بپذیرم و بترسان صدیقان را که اگر به عدل با ایشان کار کنم همه را عقوبت کنم. طلق بن حبیب رحمهم الله همی گوید، حقوق خدای تعالی عظیم تر است از آن که بدان قیام توان کرد. همی بامداد بر توبه برخیزید و شامگاه بر توبه خسبید. حبیب بن ثابت رحمهم الله همی گوید که گناهان بر بنده عرض کنند. فراگناهی رسد گوید آه! همیشه از تو می ترسیدم، آن گناه اندر کار وی کنند بدان سبب که از آن ترسیده باشد.
ای جوانمرد، گوهر وصال او نه چیزیست که بدست هر دون همتی رسد، درّی است که جز در صندوق صدق صدیقان نیابند، عبهریست که جز در باغ راز و ناز دوستان نبینند، کسی را که این دولت در راه بود، اگر بهزار کوی فرو شود، آخر هر کوی بخود بربسته بیند، تا قبله وی، یکی گردد و مقصد وی یکی شود، یک دل و یک همت بود، کار از یک جای و حکم از یک در بیند. و الیه الاشارة بقوله: أَلا إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ. منه الابتداء و الیه الانتهاء، قال اللَّه تعالی: وَ أَنَّ إِلی‌ رَبِّکَ الْمُنْتَهی‌، وَ اللَّهُ خَیْرٌ وَ أَبْقی‌.