صدقه دادن

معنی کلمه صدقه دادن در لغت نامه دهخدا

صدقه دادن. [ ص َ دَ ق َ / ق ِ دَ ] ( مص مرکب ) تصدق. ( مصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). تزکی. ( تاج المصادر بیهقی ). چیزی در راه خدا دادن : چندان صدقه دادند که آن را اندازه نبود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 517 ). رجوع به صدقه شود.

معنی کلمه صدقه دادن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) چیزی در راه خدا دادن .

جملاتی از کاربرد کلمه صدقه دادن

اما منفعت رسانیدن صدقه دادن بود و به حق مسلمانان قیام کردن و اگر در عزلت جز به عبادت ظاهر مشغول نخواهد شد، کسب حلال و صدقه دادن وی را از عزلت فاضل‌تر باشد و اگر در باطن وی را راه گشاده است به معرفت جلال حق تعالی و انس به مناجات وی، این از همه صدقات فاضل‌تر که مقصود همه عبادت‌ها این است.
پس من بر تخت برآمدم. بوحفص پنهان در گوشه ای بنشست. چون مجلس به آخر آمد سایلی برخاست و پیراهنی خواست. در حال پیراهن خود بیرون آوردم و به وی دادم. ابوحفص گفت: یا کذاب انزل من المنبر. فرود آی ای دروغ زن از منبر! گفتم: چه دروغ گفتم؟ گفت: دعوی کردی که شفقت من بر خلق بیش از آن است که برخود؛ و به صدقه دادن سبقت کردی تا فضل سابقان تو را باشد؛ خود را بهتر خواستی. اگر دعوی تو راست بودی زمانی درنگ کردی تا فضل سابقان دیگری را باشد. پس تو کذابی ونه منبر جای کذابان است.
و رسول (ص) گفت، «سه چیز است که بدان سوگند توانم خورد، هیچ مال از صدقه دادن ناقص نشود و هیچ کس عفو نکند کسی را که خدای سبحانه و تعالی وی را زیادت ندهد اندر قیامت و هیچ کس در سوال و گدایی بر خود نگشاید که نه حق سبحانه و تعالی در درویشی بر وی نگشاید» و عایشه رضی الله عنها همی گوید، «هرگز ندیدم که رسول (ص) بر آنچه حق وی بود مکافات کرد، الا آنچه حقوق و حدود شرع بود و میان هیچ دو کار وی را مخیر نکردندی که نه آسانترین بر خلق اختیار کردی، مگر که معصیت بودی.
فایده دهم آن که چون بر شکم خویش قادر شد، بر صدقه دادن و ایثار کردن و کرم ورزیدن قادر شد، چه هرچه اندر شکم شد جای وی کثیف بود و هرچه به صدقه داد جای وی دست لطف حق تعالی بود.