جملاتی از کاربرد کلمه صد رنگ
مرا گفتی دلت یکرنگ گردان که صد رنگ او چو گردون مینماید
تحقیق نارسایان چندین قیاس دارد حرف نگفتهای را صد رنگ ترجمانیم
رسید عید و طربها دلیل دل گردید امید خلق به صد رنگ مشتعل گردید
شکوهٔ درد رسایی را نمیباشد علاج گرهمه صد رنگ سوزی چون نفس بیدود باش
ترجمه: چابکسواری به فریاد مردم میرسد؛ و پلنگها را صید و شکار میکند؛ و هر ساعت با صد رنگ و سیاست میآید؛ و دنیا و خلق را بسی شنگ و شادمان میکند.
کف پا میشدم ای کاش از بی اعتباریها جبینگردیدم و صد رنگ خجلت در طبقکردم
چو زندگی ابد هست اندر آب حیات به ترک عمر به صد رنگ شیخ و شاب کنید
هر دم بهار خود را صد رنگ می نماید آفت مباد هرگز، یکرنگی خزان را
بی صفا از خط نگردیده است رخسارش هنوز می توان صد رنگ گلچیدن زگلزارش هنوز
چون صورت تو معنی صد رنگ ندیدم تا دیده معنیم تماشای صور کرد
صید کمند عجزم سامان وحشتم کو رنگ شکسته دارد صد رنگ دام چیدن