معنی کلمه صبیحه در لغت نامه دهخدا
صبیحة. [ص َ ح َ ] ( ع ص ) تأنیث صبیح. و رجوع بدان لغت شود.
صبیحة. [ ص َ ح َ ] ( اِخ ) وی زوجه مستنصر باﷲ حکم بن عبدالرحمن نهمین خلیفه از خلفای اموی اندلس است که با مهارت در علوم و ادب و سیاست و هنگام خلافت شوهر خویش نفوذ و اقتدار فراوان داشت و چون شوهر وی درگذشت فرزند او المؤید باﷲ خردسال بود و صبیحة تا مدتی بنیابت از وی تمام امور کشور را در دست داشت و بر اثر مساعی حاجب خود محمدبن عبداﷲبن ابی عامر ممالک خویش را وسعت داد و شأن و شکوه دولت اسلامی اندلس را بیفزود و به سال 398 هَ. ق. درگذشت. ( قاموس الاعلام ترکی ).
صبیحة. [ ص َ ح َ ] ( اِخ ) ابن حارث بن جبیلة القرشی التیمی. وی از صحابه و مهاجرین و از قرشیان است که از جانب خلیفه دوم بتحدید اعلام حرم شریف مأمور و در سفری بالتزام رکاب خلیفه دعوت شد. ( قاموس الاعلام ترکی ).