صبه

معنی کلمه صبه در لغت نامه دهخدا

( صبة ) صبة. [ ص ُب ْ ب َ ] ( ع اِ ) آنچه ریخته شوداز طعام و جز آن. || هرچه طعام نهند بر آن از خوان و مانند آن. || گله اسبان و شتران و رمه گوسفندان یا مابین ده تا چهل یا گله شتران کم از صد. || گروه مردم. || پاره ای از شب. یقال : مضت صبة من اللیل ؛ ای طائفة منه. || اندک از هر چیزی. || باقی آب در خنور. || باقی شیر. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه صبه در فرهنگ فارسی

آنچه ریخته شود از طعام و جز آن

معنی کلمه صبه در دانشنامه آزاد فارسی

صبّه
رجوع شود به:صابیین

جملاتی از کاربرد کلمه صبه

بچوگان سر زلفش بگو میکن صبه بازی ولی زنهار بازی نیست با گوی زنخدانش
بس کن ای باد صبه این حرکتهای خنک چند کردن به هوای خود از آن کوی گذر