جملاتی از کاربرد کلمه صبح رایت
چو صبح رایت خورشید آشکار کند ز مهر قبلهٔ افلاک زرنگار کند
چون نمایی به صبح رایت نور خیل ضحاک شب شود مقهور
ای شاه عرش هیبت، خورشید صبح رایت چترت همای نصرت و آفاق زیر بالش
آفتاب فتح را در آستین دارد چو صبح رایت بیضای او هر جا که گردد آشکار
فایض است از رایت و از پرچمت صبح و سحر آنکه او را صبح رایت وز سحر پرچم تویی