صباح و مسا. [ ص َ ح ُ م َ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ، ق مرکب ) بامداد و شبانگاه. صبح و عصر : هزار جان مقدس بسوخت زین غیرت که هر صباح و مساشمع محفل دگری.حافظ.
جملاتی از کاربرد کلمه صباح و مسا
بسم این جایگه صباح و مسا رفتم اینک بیار کفش و عصا
ز قرص مهرومه از بهر او صباح و مسا قضا بمشرق و مغرب کشید خوان کرم
تویی که ذکر ملائک زشوق بندگیت بود صباح و مسا لااله الا الله
بر زمین بوس تو صباح و مسا بر درت معتکف صبا و دبور
هزار جان مقدس بسوخت زین غیرت که هر صباح و مسا شمع مجلس دگری
حکم و فرمانش چون صباح و مسا روز و شب را دهد ضیاء و ظلم
گرفته مکنت او عرصهٔ صباح و مسا ببسته طاعت او گردن صبا و دبور
ای آنکه هر صباح و مسا از ره شرف آیند بر طواف حریم تو قدسیان
نشسته امنش در مدخل صباح و مسا گذشته امرش بر مخرج ضیاء و ظلام
صباح و مسا نیست در راه وحدت منم کز صباح و مسا میگریزم