صافی ضمیر

معنی کلمه صافی ضمیر در لغت نامه دهخدا

صافی ضمیر. [ ض َ ] ( ص مرکب ) صافی طینت. بی غل و غش. بی مکر. آنکه درون وی صافی باشد. و رجوع به صاف ضمیر شود.

معنی کلمه صافی ضمیر در فرهنگ فارسی

صافی طینت بی غل و غش

جملاتی از کاربرد کلمه صافی ضمیر

ای مهین میر ملایک عنصر صافی ضمیر کت نکو اطوار بر هر پارسا آموزگار
در مراتب وجد عارفانه و شور عاشقانه و اشاره به حال خود در انتساب سلوک به حضرت پیرو مرشد صافی ضمیر خود کثر اللّه افاضاته گوید:
اگر دانا دل و صافی ضمیر است فقیری با تهی دستی امیر است
پر دل و صافی ضمیر و گوشه گیرم چون خم می راز در دل خشت بر لب نشنود کس های و هویم
حیف از اسماعیل آن روشن دل صافی ضمیر کامد او را سنگ بر مینای هستی ناگهان
وز درون صوفی صافی ضمیر گر سرائی، وحی و الهامش علی است
پیش من یعنی بگو اسرار غیب تا شود صافی ضمیر من ز عیب