صاروجا

معنی کلمه صاروجا در لغت نامه دهخدا

صاروجا. ( اِخ ) مظفری. وی امیری است ازممالیک. در مصر نشأت و هم بدانجا امارت یافت. سلطان الملک النصار ده سال وی را بازداشت و سپس آزاد فرمود و امارت صفد داد. وی حدود دو سال در آنجا بماند، سپس او را در جمله ای از امرا به دمشق فرستادند و مدتی بدانجا ببود و مجدداً او را بازداشتند. و از مصر فرمان رسید که چشمان وی را میل کشند و بدین کیفر کور شد، پس به قدس ( بیت المقدس ) رفت و به دمشق بازگشت و بسال 743 هَ. ق. / 1343 م. بدانجا درگذشت. زرکلی گوید: گمان دارم سوق صاروجا در دمشق که عامه آن را سوق ساروجا خوانند بدو منسوب است. ( اعلام زرکلی ص 422 ).

جملاتی از کاربرد کلمه صاروجا

صاروجا بن عبدالله مظفّری ملّقب به صارم‌الدین (؟ - ۱۳۴۳م) امیر مملوکی مصری بود. در مصر زاده و پرورش یافت و در آنجا به امارت رسید. سلطان ملک ناصر او را نزدیک بیست سال زندانی نمود، سپس او را آزاد ساخت و به عنوان امیر به صفد فرستاد. دو سال آنجا بود، سپس همراه او و دیگر امیران به دمشق رفت و مدتی آنجا بود، دوباره دستگیر شد. او را نابینا کردند، به قدس کوچید، سپس ساکن دمشق شد و همان‌جا درگذشت. سوق صاروجا در دمشق، به گمان خیرالدین زرکلی منسوب به اوست که عامه آن را سوق ساروجا می‌گفتند.