صارفه

معنی کلمه صارفه در لغت نامه دهخدا

( صارفة ) صارفة. [ رِ ف َ ] ( ع ص ، اِ ) تأنیث صارف. || داهیه. حادثه. رجوع به صارفات شود.
- قرینه صارفه ؛ قرینه ای است که از انعقاد ظهور لفظ در معنی حقیقی آن ممانعت کرده و به معنی مجازی لفظ ظهور میدهد، یا ذهن شنونده را از معنی حقیقی لفظ صرف کرده و به معنی مجازی متوجه میکند. رجوع به قرینه شود.

معنی کلمه صارفه در فرهنگ فارسی

تانیث صارف داهیه

جملاتی از کاربرد کلمه صارفه

مگر از مرگ کنم چاره غم هجران را که جز این صارفه مشکل نکند آسانم
دادی به دست حرص و هوا هوش و رای خویش رفتت به باد صارفه چون خاک دین و داد
ز اول شرر که سوخت مرا چون شدی که پاک رفتی به باد صارفه خاکسترم دریغ
خنجر حادثه را در دل پاک تو درنگ ناوک صارفه را بر تن چاک تو گذر