صاحب کافی. [ ح ِ ب ِ ] ( اِخ ) وزیر کافی. لقب صاحب بن عباد. رجوع به صاحب بن عباد شود : ترا که صاحب کافی خریطه کش زیبد چهل درست که بخشش کنی چه دشوار است.خاقانی.
معنی کلمه صاحب کافی در فرهنگ فارسی
وزیر کافی و لقب صاحب بن عباد
جملاتی از کاربرد کلمه صاحب کافی
اگر ز صاحب کافی و جعفر برمک به فضل وجود و کفایت همی زنند مثال
تو را در کاروانهای کفایت سزد چون صاحب کافی شتربان
ای یادگار صاحب کافی به گاه فضل از گفت بنده بهتر ازین یادگار نیست
فلک چو یاد وزیران کند توئی که بود یکیش صاحب کافی دگر امیر علی
تو را که صاحب کافی خریطهکش زیبد چهل درست که بخشش کنی چه دشوار است
دانسته بود صاحب کافی کفایتش پیش از وجود او زحیات رفت درعدم
نام منصور صاحب کافی داغ داری به پشت و پهلو بر
گفتم که یارب او را بگمار و چیره کن بر دشمنان صاحب کافی پر هنر
ابوعلی حسن آن صاحبی که در عقبی روان صاحب کافی به مهر اوست رهین
از کفایت، حضرتت را صاحب کافی غلام وز سخاوت، مجلست را حاتم طایی گدا