شیرزاد
معنی کلمه شیرزاد در لغت نامه دهخدا

شیرزاد

معنی کلمه شیرزاد در لغت نامه دهخدا

شیرزاد. ( اِ مرکب ) گونه ای لیکن که بر روی تنه درختان دیگر میروید و ببزرگی یک نخود تا یک گردو میرسد و التصاق کامل به درخت پایه خود دارد. گونه ای از آن در سیستان فراوان است و زنان بجهت ازدیاد شیر آن را میخورند ( وجه تسمیه به همین مناسبت است ). شیرزا. ( فرهنگ فارسی معین ).

معنی کلمه شیرزاد در فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) دانه ای به درشتی نخود و قهوه ای رنگ یا سفید که بر تنۀ بعضی درختان می روید و سفت می شود. برخی از انواع آن باعث افزایش شیر مادر می شود.
۲. (صفت ) [قدیمی] شیرزاده، زادۀ شیر، بچه شیر.
۳. (صفت ) [قدیمی، مجاز] شجاع، دلیر: یا رسول الله جوان ار شیرزاد / غیرِ مردِ پیر سرلشکر مباد (مولوی۱: ۶۳۹ ).

معنی کلمه شیرزاد در فرهنگ فارسی

ابن مسعود ( سوم ) ابن ابراهیم بن مسعود اول ) بن محمود ملقب به کمال الدوله از پادشاهان سلسله غزنوی ( جل. ۵٠۸ ه./ ۱۱۱۴ م . - ۵٠۹ ه.ق ./ ۱۱۱۵ م . )
گونه ای لیکن که بر روی تنه درختان دیگر می روید و به بزرگی یک نخود تا یک گردو می رسد و التصاق کامل به درخت پایه خود دارد . گونهای از آن در سیستان فراوان است و زنان به جهت ازدیاد شیر آنرا میخورند ( وجه تسمیه به همین مناسبت است ) شیرزا .

معنی کلمه شیرزاد در فرهنگ اسم ها

اسم: شیرزاد (پسر) (فارسی) (تلفظ: šir zād) (فارسی: شيرزاد) (انگلیسی: shir zad)
معنی: زاده شیر، ( به مجاز ) دلیر و شجاع، ( در گیاهی ) ( شیرزاد ) نام گیاهی که برروی تنه درختان می روید، ( اَعلام ) شیرزاد: شاه غزنوی [قرن و هجری]، که پس از مدت کوتاهی به دست برادرش ارسلان کشته شد، ( در گیاهی ) شیرزاد ( نام گیاهی که برروی تنه درختان می روید )، شجاع، طبق بعضی از نسخه های شاهنامه نام جارچی انوشیروان پادشاه ساسانی

معنی کلمه شیرزاد در دانشنامه عمومی

شیرزاد (ننگرهار). شیرزاد ( به لاتین: Sherzad ) یک منطقهٔ مسکونی در افغانستان است که در ولسوالی شیرزاد واقع شده است. شیرزاد ۹٬۵۳۶ نفر جمعیت دارد. همه مردمان این منطقه پشتون هستند.

جملاتی از کاربرد کلمه شیرزاد

برو چیره شد رستم شیرزاد برآورد بازو به کردار باد
پس از آن اسفار سپهسالار خود، مرداویج، را برای کمک به مهدی بن خسرو فیروز که در نبردی از محمد بن مسافر شکست خورده بود، فرستاد. مرداویج در طارم، محمد بن مسافر را محاصره کرد و از او برای اسفار بیعت خواست. محمد در همین حال، به مرداویج پیام داد و ستم‌ها و اعمال اسفار را یادآور شد و از وی درخواست کرد که به یاری سپاهیانش، لشکریان اسفار را شکست دهد و بر سرزمین او چیره شود. مرداویج پذیرفته، با محمد و ماکان (ماکان در آن‌زمان در شمیران نزد محمد بن مسافر بود) متحد شد. مرداویج و پسران محمد، شیرزاد (برادر اسفار) و بیست و نه نفر از فرماندهان اسفار از طایفهٔ دیلمی «وروداوند» را غافلگیر کرده و کشتند.
مقالهٔ «خانوادهٔ ترامپ نباید با شکسپیر درافتد؛ ورمی‌افتد!» نیز به ترجمهٔ محمود شیرزاد در رادیو صدای نو منتشر شده است.
سر همت بلند باد بدو شادمان شاه شیرزاد بدو
نشسته شد شیرزاد به دولت و بخت شاد به قدر چرخ بلند به طبع بحر عمیق
یا رسول الله جوان ار شیرزاد غیر مرد پیر سر لشکر مباد
بازوی دولت و تاج شرف و ملت شیرزاد آن شه پیل افکن شیر اوژن
فخر ملکان شیرزاد شاهی کو را رسد از فخر سرفرازی
گر زانکه چون ترازوی دونان دو سر نه‌ای زآن شیرزاد سنبله بالا چه خواستی
تا شیرزاد شیر دل شیر زور تو لشکر به غز و هند فرو راند شیروار
منم شیر و شیر اوژن و شیرزاد سگ شیر حق مرد کلبی نژاد
در ۳۱ مرداد، شیرزاد تمیروف بازیکن ازبکی پرسپولیس پس از اعلام عدم نیاز کادرفنی در طی توافقی دوجانبه با باشگاه قرارداد خود را فسخ کرد.
اسد با دو شهزاده ی شیرزاد سوی کاروان رفت مانند باد