جملاتی از کاربرد کلمه شیرانه
از نگاهی می توان ما را به خاک و خون کشید صید ما را حمله شیرانه ای در کار نیست
ضعیفان را مدان زنهار بی فریادرس صائب که اکثر در نیستان نعره شیرانه می باشد
ور بخرگه بگذرد بیگانهرو حمله بیند از سگان شیرانه او
نتوان شمرد دشمن خونخوار را ضعیف مردان به مور حمله شیرانه میبرند
در شش جهة عالم آن شیر کجا گنجد آن پنجهٔ شیرانه بیرون بود از هر شش
فریب دل مخور از دیده شیرانه اخگر که از یک قطره (می)پر می شود پیمانه اخگر
در سواد خامه من گفتگوی سهل نیست زین نیستان نعره شیرانه می آید برون
مگذر ز حرف راست که از تیر نی بود وقت مصاف نعره شیرانه کمان
از ضعیفان گر نبودی لاف قدرت ناپسند از نیستان نعره شیرانه بیرون آمدی
غزالی را که ما داریم در مد نظر صائب صفیر نی شمارد نعره شیرانه ما را