شیاطین الانس
جملاتی از کاربرد کلمه شیاطین الانس
و واجب است دانستن که مردم بدو فرقتانداندر عالم دین: یک فرقت پریان، ودیگر آدمی. و پریان «دو فرقتًاند، که هر که از ایشان بر طاعت بماند، فرشته بیرون شود ازین عالم؛ و هر که از طاعت باز گردد، دیو بیرون شود ازین عالم. و معروفست میان عامه که پری نیکو روی است، و دیو زشت روی است. و چو زشتی دیو بمعصیت است، واجبست که نیکوئی پری بطاعت است. و این نیکوئی و زشتی باعتقاد است، که آن صورت نفسانی است نه جسمانی. و پریان از مردمان پنهاناند سوی عامه، و نام پری بتازی «جن» است، و جن پوشیده باشد. پس پدید آمد کز امت رسول گروهی پنهاناند، و گروهی آشکارااند، و آنها که پنهاناند فرشتگاناند بحد وقوت:هر که ازین عالم بر طاعت بیرون شود، فرشته شود بحد فعل؛ و هر که از طاعت باز گردد، دیو شودبحد قوت ؛ اگر آن دیو ازین عالم بیرون شود، دیو باشد بحد فعل.و آنها که آشکارااند، پریاناندبحد قوت، و تا پری نشوند بحد فعل، بحد قوت فرشته نباشند، و هر که بحد قوت فرشته نشود، بفعل فرشته نشود. پس هر که ازین گروه که آشکارااند پری شود، پنهان شود ازآن دیگران، تا چو پری شود، فرشته شود. و این که گفتیم مثل است بر اهل ظاهر و باطن، که هر که از ظاهر بباطن آید، چنان باشد که مردم پری شود و نیکو صورت شود..وزین هر دو امت دیواناند بنزدیک پیغمبر علیهالسلام اعنی آنها که از حد پنهانی باز گردند، دیوان جن چنیناند، (و آنها) که از آشکارگی باز گردند، تااندر حد پنهانگی بیایند، شیاطین انسی (چنین)اند، چنانک خدای تعالی گفت: قوله «و کذللک جعلنا لکل نبی عدوا شیاطین الانس و الجن» و گوییم که نفس ناطقهاندر هر مردمی فرشته بقوت است، و فرشته بقوت پریست چنانک گفتیم: و نفس شهوانی و نفس غضبیاندر هر کسی دو دیو بقوت است. هرکسی که ناطقه او مر غضبی را و شهوانی را بطاعت خویش آرد، آنکس فرشته شود. و هر کس که شهوانی و غضبی او مر ناطقه او را بطاعت خویش آرد، آنکس بفعل دیو شود. و رسول مصطفی علیهالسلام گفت که مردم را دو دیو است که همی فریبندش، بدین خبر«لکل انسان شیطانان یغویانه.»اندرین خبر پسداست که مردم نفس ناطقه است که او یکیست، و دیو او دو است: یکی نفس شهوانی و دیگر غضبی. پس مر او اورا گفتندکه «ای رسول! مر ترا این دو دیو هست؟.»اوگفت: «مرا دو دیو بود، ولیکن خدای مرا بر ایشان نصرت داد، تا مسلمان کردمشان.» و لفظ خبر آنست که گفت: خبر«کانا لی شیطانان، و لکن نصرنی الله علیهمافاسلما» و پس ظاهر کردیم کهاندر مردم فرشته است و دیو هست، و او خود پریست. ودیو آفریده خدا نیست، بلک وجود دیو بمعصیت اوست. و پریان فرشتگانندبحد قوت، و بحد فعل همی آیند چون بر طاعت همی روند، و دیوان نیز بفعل همی آیند چو بر معصیت همی روند. و مردمان فرشتگان و دیوانند بحدقوت، و آن عالم پر فرشته و دیو بحد فعلست. و این بیانی مفصل و مشروحست.
هشتم شجاعت است یابد که مرادانه و دلیر باشد تا با نفس و مکاید او مقاومت تواند نمود. و از مکر و حیله شیطان نیندیشد که درین راه شیاطین الانس و الجن بسیار باشد دفع و قهر ایشان بشجاعت توان کرد.