شکسته بال

معنی کلمه شکسته بال در لغت نامه دهخدا

شکسته بال. [ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ] ( ص مرکب ) مرغی که بال وی شکسته باشد. ( ناظم الاطباء ). شکسته بازو. شکسته پر :
کآن مرغ شکسته بال چونست
کارش چه رسید و حال چونست.نظامی.شکسته بال تر از من میان مرغان نیست
دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است.حالتی.شکسته بالم و صیاد هم پرم بسته
شکسته بسته من خوش نموده در نظرش.کلیم ( از آنندراج ).رجوع به شکسته بازو و شکسته پر شود. || پریشان خاطر و ملول و با ملالت. ( ناظم الاطباء ). کنایه ازفروتن و ناتوان و شکست خورده. ( یادداشت مؤلف ). رنج دیده. سختی دیده. که به رنج و سختی اندر باشد :
چرخا چه خواهی از من عور برهنه پای
دهرا چه جویی از من زار شکسته بال.؟- امثال :
احوال دل شکسته بالان دانی . ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه شکسته بال در فرهنگ عمید

۱. پرنده ای که بالش شکسته باشد.
۲. [مجاز] ضعیف، ناتوان.
۳. [مجاز] ملول، آزرده.

معنی کلمه شکسته بال در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - مرغی که بال او شکسته شده باشد ( به وسیله تیر و جز آن ) . ۲ - ضعیف ناتوان .

جملاتی از کاربرد کلمه شکسته بال

سپاهی را کجا بودند پر و بال دشمن را بیاوردی بقهر او را شکسته بال و کنده پر
مرغ شکسته بال دل من که روز و شب پرواز در هوای رخ یار می‌کند
کان مرغ شکسته بال چون است؟ کارش چه رسید و حال چون است؟
بر در قرب تو چگونه بود مرغکی پر شکسته بال شده؟
جز این که رخنه آزادیش فروبندد قفس چه رحم به مرغ شکسته بال کند
داریوش علی قنبری سر گروه شاهین شکسته بال شیراز ۱ آبان ۸۸ پلاک ۱۰۰ شیراز
گذشت و بر من عاجز ببین چه حال گذشت که شاهباز به کبک شکسته بال گذشت
نشدم ز داغ غمت رها که شکسته بال و گسسته پرم
مور شکسته بال بشهد تو چون رسد کز طامعان درون و برون جوش می زند
خسته دلم صید کودکیست که هرگز رحم بمرغ شکسته بال ندارد
ای شکسته بال بلبل، کن چو من فغان و غلغل تو الم چشیده هستی، من ستم‌کشیده هستم