شکرخوار. [ ش َ ک َ / ش َک ْ ک َ خوا / خا] ( نف مرکب ) شکرخورنده : طوطی شکرخوار. ( فرهنگ فارسی معین ). شکرخای. ( آنندراج ). شیرین گفتار : تو نیز آموختی از شاه ایران کز خداوندی نمی پرسد که ای طوطی شکّرخوار من چونی.خاقانی.و رجوع به شکرخای شود.
معنی کلمه شکرخوار در فرهنگ عمید
شکرخور، خورندۀ شکر.
جملاتی از کاربرد کلمه شکرخوار
ای غم اگر زر شوی ور همه شکر شوی بندم لب گویمت خواجه شکرخوار نیست
ز شاخ سرو طوطی شکرخوار برآورده فغان از شکریار
کانِ شکرهاست او، مستیِ سرهاست او ره نبَرد با وی آنک مرغ شکرخوار نیست
ز شکرت شد دهان من شکرخوار ز مدحت شد زبان من گهربار
طوطیان فلکی جمله شکرخوار شوند در مقامی که بخندیم بدان سان من و تو