شوهردار

معنی کلمه شوهردار در لغت نامه دهخدا

شوهردار. [ ش َ / شُو هََ ] ( نف مرکب ) مقابل بی شوهر. زن که در نکاح مردی باشد. زن که همسر دارد.

معنی کلمه شوهردار در فرهنگ عمید

ویژگی زنی که زناشویی کرده و دارای شوهر است.

معنی کلمه شوهردار در فرهنگ فارسی

حالت و کیفیت شوهر دار .

جملاتی از کاربرد کلمه شوهردار

ایحود یا ایسور ییحود (عبری: איסור ייחוד) به معنی خلوت زن و مرد بیگانه که با هم خویشاوندی نزدیک ندارند، در مکانی دربسته است؛ که در شریعت یهود ممنوع گشته است. در شولحان عاروخ چنین خلوتی با زنان نیدا و شوهردار ممنوع گشته است؛ و وضع این ممنوعیت به داوود پادشاه نسبت داده شده است. ایحود، بخشی از مراسم ازدواج یهودیان اشکنازی شمرده می‌شود؛ بر اساس رسوم زن و مردی که تازه با هم ازدواج کرده‌اند، مدّتی در مکانی دربسته با هم خلوت می‌کنند.
وایانگ که درگیر روابط نامشروع فراوانی با زنان شوهردار می‌شود، از همسرش که او را عاشقانه دوست دارد، طلاق می‌گیرد. وقتی «کوان لاوشی» از رابطه همسرانش با وایانگ‌شنگ باخبر می‌شود، عصبانی می‌شود و مصمم به انتقام می‌شود. او خود را مبدل می‌کند و به خانواده وایانگ شنگ نفوذ می‌کند، جایی که با همسر سابق وایانگ شنگ، یوشیانگ رابطه نامشروع برقرار می‌کند و او را باردار می‌نماید؛ و سپس او را به فاحشه خانه می‌فروشد تا روسپی گردد. کوان لاوشی بعداً متوجه می‌شود که مرتکب گناهان کبیره شده‌است و تصمیم می‌گیرد با راهبه شدن و تحصیل زیر نظر بودای هشنگ توبه کند.