شوریده بخت

معنی کلمه شوریده بخت در لغت نامه دهخدا

شوریده بخت. [ دَ / دِ ب َ ] ( ص مرکب ) مدبر و بدبخت. ( آنندراج ). بدبخت و بدطالع. ( ناظم الاطباء ). بخت برگشته :
فغان کرد کای ترک شوریده بخت
که ننگی تو بر کشور و تاج و تخت.فردوسی.در گنج آن ترک شوریده بخت
سپردم شما را بکوشید سخت.فردوسی.سواران ماهوی شوریده بخت
بدیدند کآن خسروانی درخت.فردوسی.چه رند پریشان شوریده بخت
چه زاهد که بر خود کند کار سخت.سعدی.بگفت اندرونم بشورید سخت
بر احوال این پیر شوریده بخت.سعدی.و رجوع به شوریدن بخت شود. || بدنام و رسوا. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه شوریده بخت در فرهنگ عمید

بدبخت، تیره بخت، بدطالع.

معنی کلمه شوریده بخت در فرهنگ فارسی

( صفت ) بدبخت بد طالع شوربخت .

جملاتی از کاربرد کلمه شوریده بخت

بگو ای بنفرین شوریده بخت که بر تو نزیبد همی تاج و تخت
چه رند پریشان شوریده بخت چه زاهد که بر خود کند کار سخت
بدو گفت کای ترک شوریده بخت که گرید همی بر تو بر تاج و تخت
باو گفتم: ای یار شوریده بخت بگو تا چرا بستی از باغ رخت؟!
یار بهانه طلب با من شوریده بخت نیست بدانسان که بود باز ندانم که چیست
پند می دادند و نشنیدم من شوریده بخت نیکبخت آن کاو بگیرد پند نیک آموز را
فتادم به دام تو شوریده بخت نهادی به کوپال من بند سخت
بدو گفت کای ترک شوریده بخت که بر تو بگرید همی تاج و تخت
اندران ساعت که از پیش من شوریده بخت رفت آن بدخو، چرا آن لحظه جان من نرفت
به اشک من گل و گلزار شعر فارسی خندان من شوریده بخت از چشم گریان ابر نیسانم