شناخت خدا

معنی کلمه شناخت خدا در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] شناخت خدا از خواسته‏ های فطری انسان است.
شناخت ذات، صفات و افعال الهی و پرستش خداوند در نهاد انسان ریشه دارد که خداوند در او برنهاده است .
انگیزه های شناخت خدا
شناخت خدا برخاسته از انگیزه‏هایی است که عبارت‏اند:
← حقیقت‏طلبی
از آن رو که خداوند مبدأ هستی و کمالات است، شناخت او ارزشمندترین گونه شناخت است. شناخت خدا، بستر استواری برای دیگر شناخت‏ها نیز فراهم می‏کند و درکی درست از هستی و روابط میان پدیده‏های جهان به انسان می‏بخشد. از روایات نیز برمی‏آید که گران‏بهاترین شناخت آن است که آدمی خدا را بشناسد . شناخت خداوند، کامل‏ترین و روشن‏ترین مصداق دانش است و آیات و روایات فراوانی از فضیلت آن یاد کرده‏اند .
نخستین گام در دین، شناخت خداوند است . شناخت خداوند، هدف آفرینش هستی است . پیش رفتن در مراتب و منازل قرب الهی، در گرو شناخت خداوند است و هر قدر این شناخت افزون شود، تقرّبی بیش‏تر حاصل می‏آید .
شناخت خداوند، مایه ایمان و فضیلت‏های انسانی است. ایمان جز از رهگذر شناخت حاصل نمی‏آید .
شناخت خدا، لذّت معنوی می‏آفریند؛ چنان که در روایت است که امام صادق (ع) فرمود: «اگر مردم می‏دانستند که در شناخت خدای عزّوجل چه لذّتی نهفته است، هرگز به متاع دنیوی و آن نعمت‏ها چشم نمی‏دوختند که خداوند دشمنان خویش را از آنها نصیب داده است و قدر دنیا در پیش چشمشان، از آن چه پا بر آن می‏نهند، کم‏تر می‏نمود و از شناخت خدا لذّت می‏بردند؛ همانند لذّت کسی که در باغ‏های بهشتی همراه اولیای الهی است.»
امکان و حدود شناخت خدا
...

جملاتی از کاربرد کلمه شناخت خدا

و از این جهت است که در اخبار وارد است که «بنده به حقیقت ایمان نمی رسد تا اینکه همه مردم را در شناخت خدا احمق بیند» و در حدیثی دیگر است که «احدی به حقیقت ایمان نمی رسد تا اینکه همه مردم را در جنب معرفت خدا چون شتران ملاحظه نماید» پس بنده صادق در جمیع مقامات دین عزیز و نایاب است و از علامت صدق در این مقام، آن است که تحمل همه شداید و مصایب را نماید و زبان به اظهار آنها نگشاید عمر خود را به طاعت و عبادت صرف نماید و آنها را از خلق بپوشاند.
خدا به‌طور کلی از منظر عرفان به صورتی متفاوت از دیگران دیده می‌شود و حتی می‌توان گفت در تقابل با خدای فیلسوفان قرار می‌گیرد. در مباحث عرفانی مباحث استدلالی و عقلی مورد توجه نبوده بلکه بر رابطه دو سویه انسان و خدا تأکید شده‌است که از آن تعبیر به عشق می‌کنند. از نظر آنها شناخت خدا معرفی است که پیش شرط آن سلوک عملی و غایت آن شهود و اشراق و کشف حجاب و رفع و طرد خود و هواهای نفسانی است.
این کتاب در یک مقدمه و هفت فصل نوشته‌است. علامه حلی در مقدمه به بیان وجوب شناخت خدا از روی تحقیق و دلیل و استدلال (نه تقلید) می‌پردازد. سپس وجود خدا و اصول دین را از روی ادله عقلی و شرعی اثبات می‌کند.
در دیدگاه صادق، شناختِ خداوند و صفات او از طریق عقل به دست می‌آید؛ اما عقل در شناخت خدا با محدودیت روبروست و در جایی متوقف می‌شود. به عبارتی، علم به کلیّات از طریق عقل بدست می‌آید اما در مورد برخی مسائلی که بندگان باید در مورد خدا بدانند — از قبیل تاویلِ برخی آیات و مباحث مستقل از قرآن — مؤمنان متکی بر نقل یا علم ویژه امام هستند. چنانچه در حدیثی از صادق آمده‌است.
غایت و هدف عرفان از نظر ابن عربی رسیدن به معرفت است. معرفت در دیدگاه محیی الدین بر سه رکن خدا، انسان و هستی استوار است و سالک برای رسیدن به معرفت خداوند باید جایگاه انسان و هستی و نحوه پیوند آن‌ها را با یکدیگر و چگونگی ارتباط آن دو را با خدا بشناسد. وی معتقد است راه شناخت خدا نظر کردن به پدیده‌های عالم هستی به عنوان مظاهر صفات و اسماء الهی است. هر یک از این مخلوقات مظهر یک یا چند اسم و صفت الهی‌اند و مجموع عالم هستی مظهر همه اسماء و صفات الهی‌اند انسان هم با عالم هستی از این جهت وجه مشترکی دارد که او هم به سان عالم مظهر اسماء و صفات الهی است. در این دیدگاه انسان نه به عنوان بخشی از عالم هستی بلکه به مثابه عالمی مجزا و مستقل از هستی مطرح می‌شود که به تنهایی مظهر همه اسماء و صفات الهی است.