شمس تبریزی
معنی کلمه شمس تبریزی در دانشنامه اسلامی
زندگی شمس تبریزی، در پرده ای از ابـهام پوشیده است. و این بخاطر متمایز بودن او از دیگران بوده است. چرا که وی با مردم روزگارش از هر جهت اختلاف داشت، «از قبول خلق» می گریخت و «شهرت خود را پنهان» می داشت. روزگار خود را به ریاضت و جهانگردی می گذرانید. گاهی به مکتبداری مـی پرداخت، و زمـانی شلواربند می بافت و از درآمد آن زندگی می کرد. چون به شهری وارد می شد مانند بازرگانان در کاروانسراها منزل می کرد و قفل بزرگی بر در حجره می زد، چنان که گویی کالایی گرانبها در آن است و حال آن که آنجا حصیر پاره ای بیش نبود. در پاسخ افراد کـه بـه او مـی گفتند چرا به خانقاه یا مـدرسه ای وارد نـمی شوی؟ به طـنز می گفت: «من خود را مستحق خانقاه نمی دانم» و بعلاوه چون اهل مدرسه،اهل لفظند،این نوع بحث نیز کار من نیست، و اگر بخواهم از مقولهء لفظ خارج شوم و «بـه زبـان خـود بحث کنم، بخندند و تکفیر کنند» و آنگاه می گفت رهایم کنید کـه «من غـریبم و غریب را کاروانسرا لایق است». و نیز می گفت « خدا خود، مرا تنها آفرید». مردم را با سخن او آشنایی نبود، «و با آن که همهء مردم را دوست» می داشت،از ایـن که بـا هـمه کس تفاهم برقرار کند سرباز می زد و می گفت «مرا در این علم با ایـن عوام هیچ کار نیست. برای ایشان نیامده ام.» وی چون به قونیه، شهری که مولانا جلال الدین در آن می زیست، رسید، و از وی می پرسیدند در این شهر چـه کـار داری؟ پاسخ می داد: به سراغ یکی از اولیای خدا آمده ام. «به خواب دیدم که مرا گفتند تـرا بـا یک ولی هم صحبت کنیم.گفتم:کجاست آن ولی؟...گفتند در روم است».
درباره پدر و مادر شمس تبریزی آن قدر می دانیم که او در مقالات آنها را به نازک دلی و مهربانی توصیف می کند و اینکه آنها شمس تبریزی را نازپرورده کرده بودند: «این عیب از پدر و مادر بود که مرا چنین به ناز برآوردند.» شمس تبریزی در جایی درباره پدر خود می گوید : نیک مرد بود ... الا عاشق نبود مرد نیکو دگر است و عاشق دیگر.
پدر از من خبر نداشت . من در شهر خود غریب ، پدر از من بیگانه ، دلم از او می رمید . پنداشتمی که بر من خواهد افتاد . به لطف سخن می گفت , پنداشتم که مرا می زند ، از خانه بیرون می کند .
شمس ابتدا مرید شیخ ابو بکر زنبیل باف تبریزی بود و به گفته خود جمله ی ولایت ها از او یافته , لیکن به مرحله ای رسید که به پیر خود قانع نشد و به سفر پرداخت و در اقطار مختلف عالم سیاحت کرد و به خدمت چند تن از اقطاب و ابدال رسید . بعضی او را از تربیت یافتگان بابا کمال خجندی نوشته اند . او در ضمن سیر و سلوک , گاهی مکتبداری می کرد و اجرت نمی گرفت . چهارده ماه در شهر حلب در حجره ی مدرسه ای به ریاضت مشغول بود و پیوسته نمد سیاه می پوشید . در اثنای سیاحت به بغداد رسید و شیخ اوحدالدین کرمانی را که شیخ یکی از خانقاه های بغداد بود , دید
شمس تبریزی عاشق سفر بود و عمر را به سیر و سیاحت می گذرانید و در یک جا قرار نمی گرفت، آنچنان که به روایت افلاکی «جماعت مسافران صاحبدل او را پرنده گفتندی جهت طی زمینی که داشته است.»
شمس تبریزی در ۲۶ جمادی الثانی ۶۴۲ (معادل ۶ دسامبر ۱۲۴۴ میلادی و ۱۶ آذر ۶۲۳ هجری خورشیدی) به قونیه رسید. با مولوی ملاقات کرد و با شخصیت نیرومند و نفس گرمی که داشت مولانا را دگرگون کرد. تا پیش از دیدار شمس تبریزی، مولوی از عالمان و فقیهان و اهل مدرسه بود. در آن زمان به تدریس علوم دینی مشغول بود، و در چهار مدرسهٔ معتبر تدریس می کرد و اکابر علما در رکابش پیاده می رفتند.
با دیدار شمس تبریزی، مولوی لباس عوض کرد، درس و وعظ را یکسو نهاد و اهل وجد و سماع و شاعری شد. برای مردم قونیه مخصوصاً پیروان مولانا تغییر احوال او و رابطهٔ میان او و شمس تبریزی تحمل ناکردنی بود. عوام و خواص به خشم آمدند، مریدان شوریدند، و همگان کمر به کین او بستند. شمس تبریزی بعد از شانزده ماه در ۲۱ شوال ۶۴۳ بی خبر قونیه را ترک کرد. اندوه و ملال مولوی در آن ایام بی کرانه بود.
[ویکی فقه] شمس تبریزی (ابهام زدایی). شمس تبریزی ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • محمد بن علی شمس تبریزی، محمد بن علی بن ملک داد تبریزی ملقب به شمس الدین یا شمس تبریزی، عارف معروف تبریزی سدهٔ هفتم هجری• محمد شمس تبریزی مغربی، معروف به شیرین یا ملا محمدشیرین و مشهور به شمس مغربی، عارف و شاعر ایرانی در قرن هشتم
...
جملاتی از کاربرد کلمه شمس تبریزی
ای شمس تبریزی بیا ای جان و دل چاکر تو را گرچه نبشتی از جفا نام مرا بر آب جو
در سال ۱۳۳۷ محمدامینِ ریاحی ضمن مقالهای که در مجله یغما انتشار داد، مدفن فراموششده شمس تبریزی را در شهر خوی بازشناسی کرد و طی تحقیقات بعدی با ارائه شواهد تاریخی قطعی، واقع بودن مدفن شمس تبریزی را در این محل به اثبات رساند. از آن پس مزار شمس تبریزی در خوی توسط غالب محققان شناخته شد، و بازسازی محوطه تاریخی مزار شمس تبریزی از دهه ۱۳۷۰ در دستور کار مسئولان قرار گرفت.
صد هزاران حسن یوسف در جمال روی کیست شمس تبریزی ما آن خوش نشین خوش نشان
ای شمس تبریزی بگو شرح معانی مو به مو دستش بده پایش بده چون صورت سر ساختی
بیا ای شمس تبریزی مکن سنگین دلی با من که با تو سنگ و لولو را نمیدانم نمیدانم
مگر که لطف کند باز شمس تبریزی وگر نه ماند سخن در دهن چنین مقصور
انار عشق تو بودست شمس تبریزی که برد بر سردارم، تو نیز میدانی
به هر شب شمس تبریزی چه گوهرها که میبیزی چه سلطانی چه جان بخشی چه خورشیدی چه دریایی
او در سال ۵۶۱ قمری در شهر بردسیر از توابع کرمان زاده شد. در جوانی به بغداد رفت و در آنجا تحصیل کرد و سپس به حلقه مریدان شیخ شمسالدین سجاسی (زنده در ۶۰۶ ق) پیوست و از او خرقه گرفت. سجاسی مراد و استاد شمس تبریزی نیز بود. اوحد از بغداد به ترکیه رفت و در آنجا مریدان بسیار یافت. وی سفرهای بیشمار کرد و با عرفای زیادی صحبت داشت. در سال ۶۳۲ ق به بغداد بازگشت و در آن هنگام شیخ شهابالدین سهروردی که شیخ الشیوخ بغداد بود، درگذشت و اوحدالدین بر جنازه او نماز گزارد. خلیفه عباسی المستنصر او را به مقام شیخ الشیوخی گماشت و به رباط مرزبانیه روانه ساخت. اوحدالدین کرمانی روز دوشنبه سوم شعبان ۶۳۵ ق درگذشت و او را در محله شونیزیه بغداد به خاک سپردند.
نشان عشق شد این دل ز شمس تبریزی ببین ز دولت عشقش نشانه را چه شدست
پس ز جام شمس تبریزی بده یک جرعهای بعد از آن مر عاشقان را وقت حیرانیستی
امامزاده سید ابراهیم مربوط به دوره قاجاریان است و در شهرستان تبریز، بخش مرکزی، خ شمس تبریزی - بقعه سید ابراهیم واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۷ آبان ۱۳۸۵ با شمارهٔ ثبت ۱۶۴۳۸ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
در زمان شهردار سابق تبریز (علیرضا نوین) پس از نابودی استخر، حوض و آبنماهای قدیمی باغ گلستان و نیز با قطع تعداد زیادی از درختان بومی واقع در بستر باغ گلستان، کلنگ زنی طرح یادمان شمس تبریزی به عنوان مقبره العرفای تبریز به زمین زده شد.
قدم تا فرق پر دارید از این می که بوی شمس تبریزی بیابی
مزار پیر پرنده در محله تاریخی جوباره، در نزدیکی مزار پیر پینهدوز، در جنوب شرقی میدان امام علی و در کوچه نمکی درون یکی از خانههای نزدیک مسجد نمکی قرار داشتهاست که تصرف شده و تبدیل به منزل مسکونی شدهاست. نقل شدهاست وی مانند شمس تبریزی (شمس پرنده) توانایی غلبه بر جاذبه زمین و طیالارض را داشته است و به همین علت به پیر پرنده مشهور بودهاست.
لوریس چکناواریان ۲۵ آذرماه ۱۳۹۱ پارتیتور تمام شدهٔ این اپرا را با گشایش تالار شمس در مؤسسه فرهنگی اکو رونمایی کرد. وی این اپرا را به سفارش مؤسسه فرهنگی اکو و بنیاد شمس تبریزی و مولانا نگاشتهاست. به گفته چکناواریان، این اپرا در پنج صحنه است و ۹۵ درصد آن بر اساس اشعار مولانا نوشته شده و باقی آن دربارهٔ مولوی و خانوادهاش است که داستان بسیار رمانتیک و زیبایی است.
مکارم شیرازی در خصوص طرح اخباری پیرامون احتمال ساخت یک مجموعه تلویزیونی راجع به شمس تبریزی و مولانا با عنوان مست عشق، مخالفت خود را با ساخت این سریال اعلام کرد. وی اظهار کرد که انجام این کار را "شرعی" نمیداند و علتش را نیز "ضاله خواندن صوفیه" دانست.
بازار شیشهگرخانه در گذشته محل فروش انواع شیشه بوده و بیشتر دکانهای آن به شیشهسازی مشغول بودهاند. این بازار از دو سرا به نامهای «حاج رسول» و «میرزا علیالنقی» تشکیل یافته بودکه شهرداری تبریز این دو سرا را تخریب کرده و در محل آنها، بازار و پارک شمس تبریزی را احداث نمود. امروزه بازار شیشهگرخانه محل عرضهٔ انواع شیرینی ، گیاهان دارویی ، طلای دست دوم است. .
یکی از نمادهای خوی آرمگاه شمس تبریزی است - خوی شهر عشق مرید مولانا شمس تبریزی است.