معنی کلمه شغه در لغت نامه دهخدا
همی دوم به جهان اندر از پی روزی
دو پای پرشغه و مانده ، با دل بریان.عسجدی ( از انجمن آرا ).و رجوع به شوغ و شوخ و شغر شود.
|| آبله ای که در دست و پا از کار فرمودن و راه رفتن پدید آید. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به شغیدن و شغه بستن شود.