شش و پنج. [ ش َ / ش ِ ش ُ پ َ ] ( اِ مرکب )( اصطلاح قمار ) نقشها و خالهای کعبتین ( طاس ها در اصطلاح امروزی ) شش و بش. || کنایه از قمار است.( برهان ) ( آنندراج ). || کنایه از هر چیز که در معرض تلف باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) : تا شدی بهر هفت و نه در رنج نقد عصمت فتاد در شش و پنج.امیرخسرو دهلوی ( از آنندراج ).- شش و پنج بازی ؛ قمار کردن بازی نرد. نرد بازی کردن. ( یادداشت مؤلف ). - || مکر و فریب و غدر. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) ( از آنندراج ).
معنی کلمه شش و پنج در فرهنگ معین
(ش شُ پَ ) (اِمر. ) ۱ - اصطلاحی است در بازی نرد که یک تاس شش و یک تاس پنج بیاید. ۲ - کنایه از: قمار و هر چیزی که در معرض تلف باشد.
معنی کلمه شش و پنج در فرهنگ فارسی
۱ - قمار باز . ۲ - شخصی که هر چیز دارد در معرض تلف آورد . ۳ - آزاده کامل . نقشها و خالهای کعبتین یا کنایه از قمار است یا کنایه از هر چیز که در معرض تلف باشد .
جملاتی از کاربرد کلمه شش و پنج
دغل سیرتان سپنجی سرای شش و پنج بازند و مهره ربای
هشت بهشت آب وفای تو یافت بی اثر هفت و شش و پنج و چار
بر عمر مکن تکیه بزن نقش بر آبی دور است و شش و پنج قماری و دگر هیچ
ای از شش و پنج مهره برده آورده تو نرد دلربایی
نار بی شک ز نور هو میرد وین شش و پنج و چار از او میرد
از تنگنای هفت و شش و پنج و چار و سه پرواز چون کنند ز دو کون بگذرند
بی شش و پنج و چهار روح شوی دستگیر همه چو نوح شوی
این شش و پنج و چار را بگذار سوی بیسوز جان و دل رو آر
مر ترا بنده عنصرست و فلک شش و پنج و چهار و سه دو و یک
ده ره از نه فلک ایام شنیدست صریح که تویی واسطهٔ هفت و شش و پنج و چهار