معنی کلمه شستک در لغت نامه دهخدا
خدانکرده به شستک چگونه بنشینم
نعوذ باﷲ با ابنه چون شوم محشور.شرف الدین شفایی ( از آنندراج ).رئیس قوم شوی تا میان همکاران
بیا به شستک بالابلند من بنشین.شرف الدین شفایی ( از آنندراج ).از شستک و ته بندی و چرمینه و پرزه
انباشته ای کیسه و انبان دیوثی.شرف الدین شفایی ( از آنندراج ). || گویند شستک جماعی است که برسر شست پا نشسته کنند. ( از آنندراج ) :
در گشودن باعث رسوایی است
کی مجال شستک و سرپایی است.نعمت خان عالی ( از آنندراج ).|| مطلق جماع. || زنی که یکبار با او به اجرت جماع کنند. ( آنندراج ). || شرم مرد.( از غیاث اللغات ).