شررفشان

معنی کلمه شررفشان در لغت نامه دهخدا

شررفشان. [ ش َ رَرْ ف ِ ] ( نف مرکب ) آنکه از وی جرقه های آتش پراکنده گردد. || دارای لمعان ، مانند ستاره های ثابت. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه شررفشان در فرهنگ عمید

ویژگی آنچه جرقه های آتش پراکنده می کند، هرچه از آن ریزۀ آتش می جهد.

جملاتی از کاربرد کلمه شررفشان

ز آه شررفشان من نرم نمی‌شود دلش آتش من نمی‌کند چارهٔ سنگ خاره را
ز گریه دل شب، روی شمع نورانی است تو نیز شب به دو چشم شررفشان برخیز
در بزم او کلیم ز آه شررفشان شمعی‌ست در کنارهٔ محفل نهاده‌اند
کند چو موم رگ گردن جهان را نرم چو شمع هرکه زبان شررفشان دارد
پنهان کرشمهایست ز آه شررفشان کونین را به همّت مردانه سوختن
ای که از تو می آید خس شررفشان کردن زخم را ز خونابش بخیه ها پر آذر کن
تهمتنی که زتیغ شررفشان می زد به روز معرکه آتش، به جان عدوانش
ذره‌ای از فروغ انوارش آفتاب شررفشان دارد
آتش به سپهر زد شراری کز آه شررفشان ما جست