شرد

معنی کلمه شرد در لغت نامه دهخدا

شرد. [ ش َ رَ ] ( ع ص ، اِ ) رمندگان. ج ِ شارد. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ).
شرد. [ ش ُ رُ ] ( ع ص ، اِ ) رمندگان. ج ِ شَرود. کصبور، بمعنی رمنده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
شرد. [ ش ُ ] ( ع اِ ) سرخس. بلیخنون بطارس . ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه شرد در فرهنگ فارسی

سرخس بلیخنون بطارس

معنی کلمه شرد در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱(بار)

جملاتی از کاربرد کلمه شرد

باد دم شرد را چو کس نکند پنبه جز پوستین ، کرم فرما
اینکه در دیر غمت ذم شرد پیدا کرد‌ه‌اند دل نداری ورنه دل از درد پیدا کرده‌اند