شخ کمان

معنی کلمه شخ کمان در لغت نامه دهخدا

شخ کمان. [ ش َ ک َ ] ( ص مرکب ) سخت کمان. تیراندازی که کمان او بسیار سخت باشد و کشیدن کمان سخت دلیل بر قوت و قدرت بسیار است. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). تیراندازی که کمان وی بسیار سخت بود. || پرزور و قوی و باقدرت. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه شخ کمان در فرهنگ عمید

۱. ویژگی تیراندازی که کمان سخت و محکم داشته باشد.
۲. قوی، پرزور، نیرومند.

معنی کلمه شخ کمان در فرهنگ فارسی

سخت کمان . تیر اندازیکه کمان او بسیار سخت باشد و کشیدن کمان سختدلیل بر قوت و قدرت بسیار است .

جملاتی از کاربرد کلمه شخ کمان

نهم چون از غمت شب بر زمین ای شخ کمان پهلو ز بیم ناوک آهم، بدزدد آسمان پهلو
رحمی به نیم جانم ای شخ کمان خدا را گر تیر تو براید جان نیز هم بر آید
دلبری بر وی دگرگون کرده حال شخ کمان صیادی او را بسته بال!
ز خون حلق من ای ترک شخ کمان بگذر که صیدهای چنین کم به تیر می‌آید
بسکه از دلها بدورم، کس نپردازد بمن چون هدف استاده ام، کان شخ کمان پیدا شود
گر نیست قصد قتل منش از خدنگ جور این شوخ شخ کمان که بزین تکیه داده کیست؟!
شد سخت باز و شخ کمان رون باعث ورون امتحان فرش و نهالی ریسمان هم گاو آهن نخ بود
ببوی آنکه خورم تیر کاری از نگهش گشوده سینه سوی ترک شخ کمان رفتم
خصم اگر چه شخ کمان کرده کمین به قصد جان تیر ولای مرتضی هست نهان به ترکشم
رحم باین خسته کن ای شخ کمان بسملم و طالب یک نوک تیر