شخ کمان
معنی کلمه شخ کمان در فرهنگ عمید
۲. قوی، پرزور، نیرومند.
معنی کلمه شخ کمان در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه شخ کمان
نهم چون از غمت شب بر زمین ای شخ کمان پهلو ز بیم ناوک آهم، بدزدد آسمان پهلو
رحمی به نیم جانم ای شخ کمان خدا را گر تیر تو براید جان نیز هم بر آید
دلبری بر وی دگرگون کرده حال شخ کمان صیادی او را بسته بال!
ز خون حلق من ای ترک شخ کمان بگذر که صیدهای چنین کم به تیر میآید
بسکه از دلها بدورم، کس نپردازد بمن چون هدف استاده ام، کان شخ کمان پیدا شود
گر نیست قصد قتل منش از خدنگ جور این شوخ شخ کمان که بزین تکیه داده کیست؟!
شد سخت باز و شخ کمان رون باعث ورون امتحان فرش و نهالی ریسمان هم گاو آهن نخ بود
ببوی آنکه خورم تیر کاری از نگهش گشوده سینه سوی ترک شخ کمان رفتم
خصم اگر چه شخ کمان کرده کمین به قصد جان تیر ولای مرتضی هست نهان به ترکشم
رحم باین خسته کن ای شخ کمان بسملم و طالب یک نوک تیر