شترنگ

معنی کلمه شترنگ در لغت نامه دهخدا

شترنگ. [ ش َ رَ ] ( اِ ) شترنج.معرب آن شطرنج است. بر وزن و معنی شطرنج و آن بازیی باشد مشهور و معروف که آن را حکیم داهر هندی یا پسراو در زمان انوشیروان اختراع کرده بود و ابوزرجمهر ( بزرگمهر ) در برابر آن نرد را ساخت و شطرنج معرب آن باشد و نزد محققین نرد اشاره به جبر است و شطرنج به اختیار. ( از برهان ). شترنج. ( آنندراج ). در پهلوی بازی مشهور چترنگ است که شطرنج معرب آن است که «چ » تبدیل به حرف «ش » شده است. ( از فرهنگ نظام ) :
بیاورد شترنگ بوزرجمهر
پراندیشه بنشست و بگشاد چهر.فردوسی.تا جز از بیست وچهارش نبود خانه نرد
همچودر سی ودو خانه است اساس شترنگ.نجار.رجوع به شترنج و شطرنج و اشترنج شود.
|| مردم گیاه. و آن گیاهی باشد که بیشتر ازچین آورند. ( برهان ). مؤلف انجمن آرا در ذیل کلمه شترنج گوید: صاحب برهان گوید به معنی مردم گیاه آمده ، سهو کرده است و آن سترنگ است مخفف استرنگ. ( از انجمن آرا ). مصحف سترنگ و استرنگ است :
بدان سبب که ورا بندگان ز چین آرند
به شبه مردم روید به حد چین شترنگ .ازرقی.به فر مِدحتش شاید که رُویَد
زبان طوطی از اندام شترنگ.شهیدی.رجوع به سترنگ شود.

معنی کلمه شترنگ در فرهنگ عمید

= شطرنج

جملاتی از کاربرد کلمه شترنگ

گفتی سپهر سفره شترنگ است سیارگان چو مهره بر این شترنگ
بسان مهره نرد و پیاده شترنگ همه موافق رنگند و مختلف رفتار