شبیار. [ ش َ ] ( اِ مرکب ) یار و مونس شب. رفیق و مصاحب در شب. || شربت قند. شیره. ( فرهنگ فارسی معین ). || نام معجونی است که آن را در شب خورند و خوابند. ( برهان ). مسهل یا ملینی که هنگام خفتن خورند. ( یادداشت مؤلف ) : چون چهار روز بگذرد ( از بیماری لقوه ) یک مثقال ایارج فیقرا بر سبیل شبیار بخورد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). || رستنی باشد تلخ ، و آن را به عربی صبر گویند. طبع آن گرم و خشک است و مسهل صفرا بود و رطوبت و بلغم از سر و مفاصل جذب کند و بهترین آن سقوطری میباشد و سقوطر جزیره ای است نزدیک به سواحل یمن. ( برهان ). صبر زرد : پشم است و مینمایدت انگلیون شکّر نماید او بتو شبیارش.ناصرخسرو.
معنی کلمه شب یار در فرهنگ عمید
۱. (زیست شناسی ) صبر زرد. ۲. (طب قدیم ) معجونی که در شب بخورند و بخوابند.
جملاتی از کاربرد کلمه شب یار
به تنهایی همه شب یار بودم که بختم خفته، من بیدار بودم
شبی وقت گل بودم اندر چمن می و شمع بودند شب یار من
در مراتب ز جمله بگذشتند روز و شب یار همدگر گشتند
ای دریغا که شب آمد همه گشتیم جدا خنک آن را که به شب یار و رفیقست خدا
ای تو در هر روز و هر شب یار من ای ز توآسان همه دشوار من