شاه بدخشان

معنی کلمه شاه بدخشان در لغت نامه دهخدا

شاه بدخشان. [ ب َ دَ ] ( اِخ ) صاحب مجالس النفائس می نویسد: لعلی تخلص میکرد، بسیار مؤمن و خوش طبع و پرهیزگار بود و چندین سال بود که سلطنت از خاندان او بخاندان دیگر منتقل نشده بود عاقبت ابوسعید میرزا ایشان را مستأصل ساخت و مملکت را تصرف کرد. وی از نسل سلاطین قدیم است و چندین هزار سال است که سلطنت در خانه ایشان است. این مطلع ازوست :
ما بسودای تو ترک جان و سرخواهیم کرد
کام جان هر دم ز لعلت پر شکر خواهیم کرد.
وی گویا در دست سلطان مذکور شهید شد. وفات او بعد از سال 890 هَ. ق. بوده است و قبرش در مزار شیخ زین الدین است. ( مجالس النفایس ص 36 و 209 ).

معنی کلمه شاه بدخشان در فرهنگ فارسی

صاحب مجالس النفائس می نویسد : لعلی تخلص میکرد بسیار مومن و خوش طبع و پرهیزکار بود و چندین سال بود که سلطنت از خاندان او بخاندان دگر منتقل نشده بود عاقبت ابو سعید میرزا ایشانرا مستاصل ساخت و مملکت را تصرف کرد .

جملاتی از کاربرد کلمه شاه بدخشان

تنوره گویی انباری است پر لعل بدخشانی به جزه شاه بدخشان را ز لعل انبار کی باشد