شاقی. ( ع اِ ) تندی کوه بیرون جسته دراز که نتوان بدان رسید. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). ج ، شواق و شقیان. || ( ص نسبی ) منسوب به شهر شاقة. رجوع به شاقه شود. شاقی. [ شاق قی ] ( حامص ) دشواری. سختی. چگونگی شاق. ( یادداشت مؤلف ).
معنی کلمه شاقی در فرهنگ فارسی
دشواری سختی چگونگی شاق
جملاتی از کاربرد کلمه شاقی
شکستن شاقی بزم است هشدار می و مینا و جام اینجا نرنگیست
در هر باغ از برف و شاقی و نقیبی است بر هر شاخ از زاغ خروشی و نعیبی است
خورشید که کمترین و شاقی ست در موکب تو دوان به تعجیل
جوش سودای غم دل پایم از جا میبرد شاقی آن شربت کرم فرما که سودا میبرد