شادی دوست

معنی کلمه شادی دوست در لغت نامه دهخدا

شادی دوست. ( ص مرکب ) دوستدار شادی و طرب. لهو و لعب دوست. بی اعتنا به کار : حال خراسان دیگر گشت و از هر جانبی خللی و خداوند جهان شادی دوست و خودرای. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 548 ).

جملاتی از کاربرد کلمه شادی دوست

اندُه دشمن است و شادی دوست خیر و شر بسته در زبانهٔ اوست
عقل بیش اندیش را بر طاق نه نفس شادی دوست را دل شاد کن
بر شادی دوست و رغم دشمن من ترک وصال تو نگویم
دل مخالف و بیگانگان شادی دوست همه شتاب گرفت از نوای بر بط و نای
برای تلخی عیش حسود و شادی دوست کنم به خون چو قدح رنگ چهره گلناری