شاداب دل. [ دِ ] ( ص مرکب ) شادمان و خوشدل. ( فهرست ولف ) : بتنگی نداد ایچ سهراب دل فرود آمد از باره شاداب دل.فردوسی.براهب چنین گفت پس شهریار که شاداب دل باش و به روزگار.فردوسی.
معنی کلمه شاداب دل در فرهنگ فارسی
شادمان و خوشدل
جملاتی از کاربرد کلمه شاداب دل
به راهب چنین گفت پس شهریار که شاداب دل باش و به روزگار