شاخ مرجان
معنی کلمه شاخ مرجان در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه شاخ مرجان
بکان گهر شاخ مرجان نشاند گهر سفت و یاقوت بیرون فشاند
شبی نمی شود از شور سیل مژگانم که خون به تن نشود خشک، شاخ مرجان را
بتان را دست اگر از شاخ مرجان است نازکتر رگ دست تو صد بار از رگ جان است نازکتر
چون تیزی نیش در رگانش پیوست از کان بلور شاخ مرجان برجست
دو صد شاخ مرجان به زر کرده بند که هر شاخ از آن بد درختی بلند
چون تیزی نیش بر رگ او پیوست از کان بلور شاخ مرجان برجست
همچو غوّاص سر بدو در برد شاخ مرجان ازو برون آورد
یاقوت خونش کرد چون شاخ مرجان سمّ هیونش کرد چون درّ منثور
فکندند از یسار و از یمین آخر به تیغ کین ز جسم نازنینش دست همچون شاخ مرجان را
چون فرو برد سر بدین دریا شاخ مرجان از و برون آورد