معنی کلمه شاخ غزال در لغت نامه دهخدا شاخ غزال. [ خ ِ غ َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از کمان تیراندازی. ( برهان قاطع ). || کنایه از هلال. ( آنندراج ) : در حدود باختر آهوی دشت خاوران چون فرو شد، در هوا شاخ غزال آمد پدید.خواجه جمال الدین سلمان ( از آنندراج ).
جملاتی از کاربرد کلمه شاخ غزال ببین آن چشم و ابروی گرهگیر که پنداری مگر شاخ غزال است زمانه تافته دست من آنچنان که مرا به کف چو شاخ غزال است تابدار انگشت امروز چو چشم اسد و شاخ غزال است گر شاخ درخت است و گر رنگرزان است میکشد هفت فلک درخم یک شاخ غزال گردبادیکه به دشت دل ما میپیچد