شاخ شکسته

معنی کلمه شاخ شکسته در لغت نامه دهخدا

شاخ شکسته. [ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) مطیع و منقاد. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه شاخ شکسته در فرهنگ فارسی

مطیع و منقاد

جملاتی از کاربرد کلمه شاخ شکسته

شکسته قامت فایز ز پیری دگر شاخ شکسته کی دهد بار
کسی نمی شنود بوی خرمی هرگز به رنگ غنچهٔ شاخ شکسته از دل من
طومار شکوه های دل من به دست چرخ نگشوده همچو غنچهٔ شاخ شکسته ماند
دایم به رنگ غنچهٔ شاخ شکسته باد گلشن برای دشمن او محبس خمول
باغ چو زرد و خشک شد تا بخورد ز آب جان شاخ شکسته را بگو آب خور و بیازما