سپهبدان

معنی کلمه سپهبدان در لغت نامه دهخدا

سپهبدان. [ س ِ پ َ ب َ / ب ُ ] ( اِ ) نام پرده ای است از موسیقی. ( برهان ) ( آنندراج ) :
چون مطربان زنند نوابخت اردشیر
گه مهرگان خردک و گاهی سپهبدان.منوچهری.

معنی کلمه سپهبدان در فرهنگ عمید

از الحان قدیم ایرانی.

معنی کلمه سپهبدان در فرهنگ فارسی

یا ملوک طبرستان که از قرون اولای اسلام در طبرستان و حوالی آن حکومت کرده اند و آنها عبارتند از : بنی دابویه (اسپهبدان طبرستان و گیلان از سال ۲۵ تا حدود ۱۳۳ ه.ق. ) آل باوند ( ه.م. ) بنی پادوسپان ( ه.م. ) .
۱ - جمع سپهبد . ۲ - پرده ایست از موسیقی قدیم .

جملاتی از کاربرد کلمه سپهبدان

بلی بدست قضا دستگیر و مقهورند سپهبدان و دلیران گرد شیر اوژن
خسرو انوشیروان اصلاحاتی در امور مالی و نظامی انجام داد. وی کشور را به چهار قسمت تقسیم کرد؛ هر قسمت زیر نظر یک سپهبد قرار داشت. سپهبدان دارای اختیارات بودند و می‌توانستند افرادی را به اسم مرزبانان در کنترل خود داشته باشند. اصلاح مالیاتی در زمان قباد شروع و در دوره خسرو به اتمام رسید. در اصلاحات جدید زمین‌ها اندازه‌گیری شد، افراد زیر ۲۰ و بالای ۵۰ سال و همچنین کسانی مانند روحانیون و بزرگان از پرداخت مالیات معاف شدند. خسرو مالیات را در سه قسط می‌گرفت. علت اصلی گرفتن مالیات این بود که مالیات را در خزانه جمع‌آوری کنند تا در زمان جنگ از لحاظ مالی مشکلی پیش نیاید.
سپس بخواند بزرگان و نامداران را سپهبدان و امیران لشکر و کشور
توئی چو جد و پدر خسرو ممالک شرع سپهبدان تو صفدار منبر و محراب
شهی که همچو سکندر سپهبدان دارد سنان گذار و کمندافکن و خدنگ انداز
گهی به بیشهٔ مازندران سوارانت عصا کنند به دست سپهبدان زوبین
با سپهبدان زان بفرمود شاه ببینید سان سپه صبح گاه