سپاهانی

معنی کلمه سپاهانی در لغت نامه دهخدا

سپاهانی. [ س ِ ] ( ص نسبی ) منسوب بسپاهان. منسوب به اصفهان. رجوع به اصفهانی شود. || ( اِ ) پرده ای از موسیقی. رجوع به آهنگ شود.

معنی کلمه سپاهانی در فرهنگ عمید

۱. از مردم اصفهان.
۲. تهیه شده در اصفهان.
۳. (اسم ) (موسیقی ) = سپاهان

معنی کلمه سپاهانی در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - منسوب به اصفهان اهل سپاهان اصفهانی . ۲ - آهنگی از موسیقی .

جملاتی از کاربرد کلمه سپاهانی

چو با دینار کاشانی درمهای سپاهانی ز پیوند و ز پیشانی دمیده نرگس زرین؟
چو گلرخ را در ایوان میندید او سوی شاه سپاهانی دوید او
بشکست کمال از سخنت قدر کمالین چون از گهر و لعل سپاهانی و کاشی
این باغ روحانی است این یا بزم یزدانی است این سرمه سپاهانی است این یا نور سبحانی است این
زدمت بر در یک قفل سپاهانی آنچنان قفل که من دانم و تو دانی
دو استاد سپاهانی بشیناب برون بردند جان از دست غرقاب
چو هر نوعی سخن آن بیخبر گفت بسوگند آن سپاهانی پذیرفت
با تشخیص محمود حریری رهبری تیم به محمود یاوری سپرده شد اما سپاهانی که دو سال پیش در مسابقات قهرمانی ایران درخشیده بود٬ در جام دوم دیگر آن تیم نبود زیرا سه نفراز بهترین‌های سپاهان به ذوب آهن پیوسته بودند و طبق قرارداد قادر به بازگشت به تیم خود نبودند این سه عبارتند از منوچهر کبیریان ٬ سیاوش حیدری و مهدی چلنگریان. البته منوچهر کبیریان توانست به جمع یاران سپاهان برگردد تا خط دفاع این تیم قدرت خود را دوباره باز یابد اما عدم حضور سیاوش حیدری که بهترین گلزن ذوب آهن بود و همچنین مهدی چلنگریان تأثیر منفی در روند دیارهای این تیم به ویژه در خط حمله این تیم گذارده بود.
چهل روز از سپاهانی امان خواست امان دادش چنان کش دل چنان خواست
چو از رومی سپاهانی خبر یافت سپاهی گرد کرد و کار دریافت
غنیست چشم من از سرمه سپاهانی ز خاک تبریز او را مگر نثار کنید