سنم. [ س َ ن ِ ] ( ع ص ) گیاه که شکوفه آورده باشد. || شتر بلندکوهان. || ماء سنم ؛ آب که بر روی زمین باشد. || ( مص ) بزرگ کوهان گردیدن شتر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بلند شدن کوهان. ( المصادر زوزنی ). سنم. [ س ُن ْ ن َ ] ( ع اِ ) ماده گاو. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه سنم در فرهنگ فارسی
ماده گاو
معنی کلمه سنم در دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱(بار) . تسنیم در اصل به معنی بالا بردن است «سنم الشیء: رفعه» و آن در آیه نام چشمهای است در جوامع الجامع گفته: علت این تسمیه آن است که آن بالاترین شراب بهشت است و یا اینکه از فوق جاری میشود (مثل آبشار) عیناً منصوب است به جهت مدح یا حالیّت چنانکه گفتهاند ولی به نظر من مفعول فعل محذوف است و تقدیر آن: اعنی عیناً است و آن بیان تسنیم میباشد برای توضیح بیشتر به «کافور» رجوع شود تسنیم فقط یکبار در قرآن یافته است.
جملاتی از کاربرد کلمه سنم
گفتی بهلم کن ستمی با تو اگر رفت هرگز نکنم آن سنم ار باز نباشد
راجر ایبرت این فیلم را یکی از بهترین فیلمهایی که دیده خوانده و در سال ۱۹۹۶ گفته: «در طول این سالها هربار که این فیلم را دیدهام مرا تکان داده و به فکر فرو بردهاست. هرچه سنم بیشتر میشود واتانابه را کمتر پیرمردی رقتانگیز میبینم و او را فردی عادی همچون دیگران میبینم.»
گله از بار غم و بار سنم نیست مرا گر بود بار چدائی گله ها این بار است
چون شربت تلخی که به رنجور بسازد هنگام سنم نندی خون تو مرا ساخت
گرفتم آن سر زلف از سنم ندارد دست شب وصال که افتد بدست ما چه کند
چون سنم باید که طرف بوستان سازی مقام چون قدح باید که گرد دوستان گردی مقیم