او با کمونیسم در خارج از کشور آشنا شده و سمپاتی پیدا کردهبود، پس از بازگشتش هم با جنبش غیرقانونی کارگری تماس داشت. با این حال، زندگی خصوصی او با بحرانهای عاطفی، ناامیدی از عشق بهطور فزاینده حالت روانی او را آشفته کردهبود. او در سال ۱۹۳۷ در پی افسردگی شدید، خود را زیر چرخهای قطار باری در ایستگاه بالاتونسارسو انداخت.
کازان نخستین نمایشنامه اش را در ۱۹۳۵ روی صحنه برد و در دهه ۱۹۴۰، از مستعدترین کارگردانان برادوی بود. از معروفترین نمایشنامههای او میتوان پوست دندانهای ما ﴿۱۹۴۲﴾، تمام پسران من ﴿۱۹۴۷﴾ و چای و سمپاتی ﴿۱۹۵۳﴾ را برشمرد.