سلما

معنی کلمه سلما در فرهنگ اسم ها

اسم: سلما (دختر) (عربی) (طبیعت، مذهبی و قرآنی) (تلفظ: selmā) (فارسی: سِلما) (انگلیسی: selma)
معنی: صلح، آشتی، زن صلح طلب، نام درختی، زنِ صلح طلب، نام زنان عرب

معنی کلمه سلما در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی سَلَماً: برده - تسلیم
ریشه کلمه:
سلم (۱۴۰ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه سلما

میان واجب و امکان چه بعدهاست ولی تو آینه شو و در خویش جوی سلما را
نظر ز دیده خالد هم او کند بر خویش که ساخت آینه روی خویش سلما را
نه تواناست خداوند بهر چیز که هست از خدا خواسته ام جمع من و سلما را
در طول فیلم ، رایان فیلیپ و ریس ویترسپون در مقابل هم قرار داشتند. این دو نفر سه ماه پس از اکران فیلم ازدواج کردند و با دو فرزند در سال 2008 طلاق گرفته و جدا شدند. همچنین علی‌رغم گزارش هایی، ریس ویترسپون هنگام فیلمبرداری باردار نبود. این فیلم از 9 ژوئن 1998 تا 15 ژوئیه 1998 فیلمبرداری شد و ویترسپون دخترش آوا را در 9 سپتامبر 1999 به دنیا آورد یعنی یک سال کامل پس از فیلمبرداری این فیلم. اما از او در رسانه ها و مطبوعات به عنوان کسی که باردار بود، نام برده می شد. همچنین سلما بلیر در نقش سیسیل، به ترتیب پنج و سه سال از سارا میشل گلر در نقش کاترین و رایان فیلیپ در نقش سباستین مسن تر است.
یک شرور جدید ظاهر شده‌است که ارتباطات قوی‌تری از رامیز دارد و قدرتمندترین مرد ترکیه محسوب می‌شود: کنان بیرکان (هالوک بیلگینر). همچنین مشخص شد که رامیز و کنان ۳۰ سال پیش دوست صمیمی بودند و به دلیل عشق مشترکشان، سلما (نورهان اوزنن)، به شدت از هم جدا شده بودند. اگرچه رامیز واقعاً عمر/ازل را به عنوان پسرش دوست داشت، یکی از دلایلی که او را بزرگ کرد این بود که یک دست راست خوب و قابل اعتماد ایجاد کند که به او در مبارزه با کنان کمک کند. برای این منظور شروع به آموزش افرادی کرد که انتخاب می‌کرد، اما تا زمانی که عمر را ملاقات نکرد موفق نبود. عمر مرد مناسبی برای رامیز دایی با میل او به انتقام بود.
عذر عذرا همه‌شب در بر وامِق می‌خواست گاه در ربع و دمن طعنه به سلما می‌زد
در موزه قصر مردم زنگبار اتاقی به نام و یاد او، چیده شده که مبلمان او از سال ۱۸۶۰ در آن موجود است. تینک دیاز در فیلم مستندی با نام «شاهزاده‌ای از زنگبار» که در سال ۲۰۰۷ میلادی در آلمان ساخته شده از سلما یاد کرده‌است. در رمان «جزیره‌ای در توفان» نیز که به مرور حوادث سال‌های آخر ۱۸۵۰ زنگبار می‌پردازد، در نقشی جانبی، به عنوان شخصیتی داستانی از او نام برده شده.
البته انریکه به جز دنیای موسیقی سرکی هم به دنیای فیلم و سینما یا بهتر است بگوییم هالیوود کشیده‌است. سال ۲۰۰۳ او در فیلم «روزی روزگاری در مکزیک» به همراه آنتونیو باندراس، جانی دپ و سلما هایک روی پردهٔ سینما ظاهر شد؛ و همین‌طور ایگلسیاس در قسمت مورخ ۷ مه ۲۰۰۷ «دو مرد و نصفی» با نقش یک تعمیرکار بنام «فرناندو» ظاهر شد؛ و همین‌طور در دو قسمت از سریال کمدی آشنایی با مادر بازی کرده‌است.
در تاریخ ۶ اوت ۱۸۷۰ رودولف همسر سلما در حادثه‌ای درگذشت. گفته می‌شود وی توسط یک گله اسب به زیر گرفته شد و چون مسئولان از واگذاری ارث شوهر به او سر باز زدند، سلما دچار تنگنای مالی و اقتصادی شد. سلما مدتی در درسدن، برلین، رودل‌اشتات و کلن زندگی کرد.
گر همه میل دلت جانب سلما باشد خاطر آشفته آن زلف چلیپا باشد
هرکرا خاطر از ایام بگیرد زنگی صیقل جان و دلش طلعت سلما آمد
در زمانی که رامیز با خانواده خود زندگی می‌کرد، سلما زندگی را با کنان آغاز کرد و آنها مقدمات ازدواج را آغاز کردند. رامیز با اجبار سلما متوجه شد که پشت این تصمیم ازدواج چه اتفاقی افتاده است. کنان به سلما تجاوز کرد و او را مجبور به ازدواج کرد. به همین دلیل به عروسی حمله کرد و در درگیری مجروح شد. او می‌خواست سلما را با برادر کنان که قبل از درگیری اسیر شده بود، مبادله کند. وقتی کنان سلما را انتخاب کرد، رامیز برادر کنان، سلیم را کشت و در همان زمان، سلما کنان را مجروح کرد و نزد رامیز فرار کرد.
پس از آن سلما به حیاط سلطان روانه شد، سپس خواهر و برادری ناتنی به نام‌های خوالا و برغش او را به سرنگونی ماجد تحریک کردند. کودتا به ثمر نرسید و سلما چندین ماه در حبس خانگی به سر برد. اما پس از آن سلما با ماجد بار دیگر از در آشتی درآمد. برغش نیز که به مدت دو سال به بمبئی تبعید شده بود تا آخر عمرش، هر گونه تماسی با سلما را رد و آشتی سلما با ماجد را خیانت تلقی کرد.
بین او و برادر ناتنی‌اش ماجد رابطه‌ای بر پایه اعتماد برقرار بود. سلما از سال ۱۸۵۱ مقیم خانه او بود و اسب سواری و تیراندازی را از او فراگرفت. ماجد برادر سلما در سال ۱۸۵۶ میلادی، پس از مرگ پدر، به پادشاهی زنگبار رسید. سلما که پس از مرگ پدر، فردی بالغ محسوب می‌شد، از دارایی پدر وارث یک مزرعه همراه با خانه‌ای مسکونی و ۵۴۲۹ پوند پول نقد شد. پس از درگذشت مادرش نیز در سال ۱۸۵۹ بر اثر همه‌گیری وبا، سلما از دارایی مادر، صاحب سه مزرعه و تعدادی خانه مسکونی گشت.
از من خسته سلامی برسان باد صبا چون تو خود را به سراپرده سلما زده‌ای
او همچنین پس از مرگ شوهرش در برنامه‌های استعماری اتوفون بیسمارک گرفتار شد. در سال ۱۸۷۵ تلاش کرد با برادرش که برای ملاقاتی دولتی به لندن رفته بود، جهت مطالبهٔ دارائی‌هایش در زنگبار تماس برقرار کند. حضور برادرش، برغش در لندن در چهارچوب بالا گرفتن جریان تقسیم منطقه در آفریقای شرقی از جانب آلمان و بریتانیا بود. بیسمارک، از سلما در راه منافع استعماری‌اش استفاده کرد و اجازه داد او در سال‌های ۱۸۸۵ و ۱۸۸۸ دو بار به همراهی مقامات آلمانی به زنگبار سفر کند؛ ولی برغش، برادرش نه تنها تمام ادعاها و خواسته‌های وی را رد کرد، بلکه اصلاً پذیرای او نشد.