سلطان نشین

معنی کلمه سلطان نشین در فرهنگستان زبان و ادب

{sultanate} [باستان شناسی، علوم سیاسی و روابط بین الملل] کشوری که یک سلطان بر آن حکومت می کند

جملاتی از کاربرد کلمه سلطان نشین

مَکُران (بلوچی: ریاست مَکُران) یک ایالت شاهزاده نشین خودمختار در هند بریتانیا بود که در سال ۱۹۴۸ به پاکستان پیوست. این ایالت شاهزاده نشین در سال ۱۹۵۵ منحل و قلمروی آن به پاکستان غربی الحاق شد. این منطقه در انتهای جنوب غربی پاکستان امروزی قرار داشت، منطقه ای که اکنون بخشی از ولسوالی‌های گوادر، کیچ و پنجگور است. این ایالت شامل گوادر عمانی که تا سال ۱۹۵۸ تحت فرمانروایی سلطان نشین مسقط و عمان بود، نمی‌شد.
چون دلم را ساختی سلطان نشین نور ایمانی بیا در جان نشین
امپراتوری عمان (عربی: الإمبراطوریة العمانیة) یک امپراتوری دریایی بود که با پرتغال و بریتانیا بر سر تجارت و نفوذ در خلیج فارس و اقیانوس هند درگیر رقابت بود. نفوذ یا کنترل عمان در اوج آن در قرن نوزدهم، از عرض تنگه هرمز تا ایران و پاکستان امروزی و در جنوب تا دماغه دلگادو گسترده بود. پس از مرگ سعید بن سلطان در سال ۱۸۵۶ امپراتوری بین پسران وی به دو سلطان نشین تقسیم شد، یک بخش آفریقایی (سلطان‌نشین زنگبار) تحت حکمرانی مجید بن سعید و یک بخش آسیایی (سلطان‌نشین مسقط و عمان) تحت حکمرانی ثوینی بن سعید.
در حقیقت ره نشینان درش سلطان نشین در طریقت بی نشانان درش سلطان نشان