سلسله ای

معنی کلمه سلسله ای در فرهنگستان زبان و ادب

{concatenated} [مهندسی مخابرات] پیوند یا اتصال اجزای سامانه به صورت پشت سرهم یا زنجیره ای

جملاتی از کاربرد کلمه سلسله ای

فرقه انچگری یا اینچگری سامپرادایا، که با نام نیمبارگی سامپرادایا نیز شناخته می‌شود، سلسله ای از آموزگاران ناونات هندو و لینگایات در مهاراشترا است که بوسیله شری بهوشاهب ماهاراج دایر شد.
ما سلسله دیوانه وشانیم که ما را جز سلسلهٔ زلف بتان سلسله ای نیست
در آغاز سال ۷۹۵ میلادی، گروه‌های کوچک وایکینگ‌ها شروع به غارت شهرک‌های رهبانی در امتداد ساحل ایرلند کردند. در سال ۸۵۳ میلادی، املایب رهبر وایکینگ ها اولین پادشاه دوبلین شد. او همراه با برادرانش ایمار و اوزل بر دوبلین پادشاهی کرد. سلسله ای که او بنا نهاد در دهه های بعد نیز بر دوبلین حکومت کرد. در این دوره جنگ متوالی بین وایکینگ‌ها و ایرلندی‌ها و همچنین میان گروه های متفاوت وایکینگ جریان داشت: . سکونتگاه های وایکینگ ها در دوبلین، وکسفورد، واترفورد، کورک و لیمریک در این دوره ایجاد شدو بعد ها مبدل به اولین شهرهای بزرگ در ایرلند تبدیل شدند.
عشق را سلسله ای بود قوی از آغاز حلقه زلف تواش سلسله جنبان آمد
جنون ز سلسله ای کم شود ولیک مرا از آن سلاسل مشگین زیاده گشت جنون
آن سلسله ای که از امیران هستند معمار در این سرای ویران هستند
ای عاشقان ای عاشقان دیوانه‌ام کو سلسله ای سلسله جنبان جان عالم ز تو پرغلغله
دلی که راه به آن زلف می برد صائب به هیچ سلسله ای آشنا نمی گردد
ای شب روان را مشعله ای بی‌دلان را سلسله ای قبله هر قافله ای قافله سالار من
اگرچه سلسله مابه عشق پیوسته است ز زلف سلسله ای برگلوی مابگذار
اشکریزان ترا سلسله ای حاجت نیست در گلو گریه چو گردیده گره، زنجیرست