معنی کلمه سریچه در لغت نامه دهخدا
گشته پلوک بسان سرایچه
بانگ سریچه خاسته اندر سرای او.دقیقی.بسان دراج از امتحان نوا برکش
سریچه وار گلو اندر امتحان بگشا.مسعودسعد.نازیدن ناز و و نواهای سریچه
ناطق کند آن مرده بی نطق و بیان را.سنایی.رجوع به سریجه و سریخه شود.