سرواده. [ س َرْ دَ / دِ ] ( اِ ) قافیه شعر همچو بهار و نگار و هزار و زمین و کمین و امین. حرف دال در این لغت و لغت ماقبل بنا بر قاعده کلی نقطه دار است. ( برهان ). قافیه باشد. ( اوبهی ). قافیه شعر. ( رشیدی ) : به شعر خواجه منم داد شاعری داده بجای خویش معانی از او و سرواده.خجسته.رجوع به سرواره شود.
معنی کلمه سرواده در فرهنگ معین
(سَ دَ ) (اِ. ) ۱ - شعر. ۲ - قافیة شعر.
معنی کلمه سرواده در فرهنگ عمید
۱. شعر. ۲. قافیۀ شعر.
معنی کلمه سرواده در فرهنگ فارسی
( اسم ) شعر . ۲ - قافیه شعر .
معنی کلمه سرواده در ویکی واژه
شعر. قافیة شعر.
جملاتی از کاربرد کلمه سرواده
و عاشق زبون آنست که هر که را با سرواده تهمت عشق گرفتند سخره عالمیان و ضحکه آدمیان گردد الزبون یفرح بلا شیئی بخیال خرسند شدن و بمحال در بند شدن غایت زبونی و نهایت سرنگونی است.