معنی کلمه سرغوغا در لغت نامه دهخدا
ز رشک دوست خون دست ریزی
بدین حد شنگ و سرغوغا چرایی.مولوی ( از آنندراج ).خون دل می بین وبا کس دم مزن
در نگاه شنگ سرغوغا مپرس.مولوی. || طلیعه لشکر که به ترکی هراول گویند.( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) :
ره عدل و سیاست را حسامش بدرقه گشته
سپاه فتح و نصرت را سنانش گشته سرغوغا.شهاب سمرقندی ( از انجمن آرا ).